به سروشانه خوش آمدی!

من هادی احمدی هستم؛ نویسنده، شاعر و مدرس ITIL.

به‌شدت وسواس دارم روی سبک منحصر نوشتن، معنا و پیام!

اینجایی که هستید وب‌سایت من است؛ وب‌سایت شاعری بنام سروش که به‌منظور به اشتراک‌گذاری آثار، ایده‌ها، مقالات، دانستنی‌ها و تجربیاتم ایجاد شده. هر صفحه‌اش، داستانی منحصر به فرد دارد و نگاهی عمیق و چند بعدی را داراست که بی‌پروا نوشتمش؛ از مطالب آموزنده‌ی تخصصی در حوزه‌ی فناوری اطلاعات و ITIL گرفته تا روزنویس‌های دغدغه‌وار، صفحاتی از کتاب‌هایم، اشعار و…
اینجا مکانی است برای کشف، یادگیری و آگاهی؛ شما را از دانستی‌هایم بی‌نصیب نمی‌گذارم پس مرا از نظراتتان بی‌نصیب نگذارید. حرف‌های تازه‌ای دارم که بسیاری از آن‌ها را نوشته‌ام و خواهم نوشت. حرف‌های مگو، حرف‌های بی‌پروا، تابوهای شکستنی!

بی‌صبرانه منتظرم تا ببینم این نوشته‌ها چه کمکی به شما کرده؟

به قلم من، اینجا چه چیزهایی در انتظار شماست؟

آخرین نوشته‌های من:

و هزاران مطلب منحصر و یکتا را از این شیدای نوشتن بخوانید….

جستجو

11 اردیبهشت 1399

برادر معتاد

گفتم:”یه برادر بیکار دارم که معتاد هم هست خیلی تلاش کردم تا به روال عادی زندگی‌اش برگرده…” گفت:”مثلا چیکار کردی!؟” […]
19 فروردین 1399

مخالفِ موافق

گفتم:”چرا سال گذشته مخالف این موضوع بودی و الان موافقی!؟”گفت:”چون شرایط آن زمان ایجاب می‌کرد و با شرایط الان فرق […]
6 اسفند 1398

دورتر از مرکز

گفت:”تهران خیلی گرونه، هر چقدر از پایتخت دور بشی قیمت‌ها ارزون‌تر میشه!” اما نگفت تا کجا…؟ من خیلی از پایتخت […]
6 اسفند 1398

مسیر، مقصد است!

گفت:”دیوانه‌ای تو بخدا! آخه آدم این‌همه راه رو با خودروی شخصی‌اش میره!؟ پس هواپیما رو برای چی درست کردن!؟” گفتم:”خب، […]
25 بهمن 1398

برای‌دل

گفتم:”آلبوم موسیقی آخَرِت افتضاح بود از تو انتظار نمی‌رفت باید بیشتر روی کارات دقت کنی، مردم ازَت انتظار دارن…!” گفت:”مهم […]
22 دی 1398

نور بی زور

گفت:”شب، سیاه است.” گفتم:”شب، سیاه نیست، خورشید نمی‌تابد.” گفت:”خورشید می‌تابد اما نورش به ما نمی‌رسد.” گفتم:”نورش می‌رسد اما زورش نمی‌رسد!”
error: لینک های همرسانی مطلب در سمت چپ صفحه هست دوست داشتی به اشتراک بگذار!