من هادی احمدی هستم؛ نویسنده، شاعر و مدرس ITIL.
بهشدت وسواس دارم روی سبک منحصر نوشتن، معنا و پیام!
اینجایی که هستید وبسایت من است؛ وبسایت شاعری بنام سروش که بهمنظور به اشتراکگذاری آثار، ایدهها، مقالات، دانستنیها و تجربیاتم ایجاد شده. هر صفحهاش، داستانی منحصر به فرد دارد و نگاهی عمیق و چند بعدی را داراست که بیپروا نوشتمش؛ از مطالب آموزندهی تخصصی در حوزهی فناوری اطلاعات و ITIL گرفته تا روزنویسهای دغدغهوار، صفحاتی از کتابهایم، اشعار و…
اینجا مکانی است برای کشف، یادگیری و آگاهی؛ شما را از دانستیهایم بینصیب نمیگذارم پس مرا از نظراتتان بینصیب نگذارید. حرفهای تازهای دارم که بسیاری از آنها را نوشتهام و خواهم نوشت. حرفهای مگو، حرفهای بیپروا، تابوهای شکستنی!
بیصبرانه منتظرم تا ببینم این نوشتهها چه کمکی به شما کرده؟
دکتر یک قوطی خرکی مملو از ۶۰ قرص درشتهیکل برایم تجویز کرده که هر دانهاش این هواست. ۶۰ قرص یوغور و سنگینوزن و قهوهای بیریخت، هرکدام درست شبیه یک سوسک بزرگ.
اگر توی معده حل نمیشد شک ندارم هنگام بیرون آمدن از مقعد، مقعد را پاره میکرد.
آن را به پهنا توی دهانم میگذارم گیر میکند؛ به درازا نیز به همین شکل.
یاد آن حکایت ریش بلند میافتم:
قرصی که به بدترین شکل ممکن بهسمت گلو میرود و تابخواهد از گلو...
در دل جنگلی سیاه از سبز، درختان با قامتهای بلند، بیتوجه به هرآنچه در پایشان رخ میداد گویی به یاد دیدن معجزهای، پر از شادمانی، خیره به آسمان آبیاند.
برگهایشان، مثل رازهای پنهان در دل تابوت تاریک، به آرامی زیر وزش نسیم میرقصند و شبیه رازهای کهنهای هستند که هرگز فاش نمیشوند.
خورشید را بگو که از لابهلای شاخهها سرک میکشد و بیدریغ قطرهای از نوری طلایی و نرم را بر سینهی زمین میپاشد.
این نور، گویی عطر خاطرات فراموششده را...
یکبار ترامپ پس از حوادث مربوط به اعتراضات ضد نژادپرستی و قتل جرج فلوید بدوبدو دوید آنسوی خیابان و انجیل را دستش گرفت تا خودش را بچسباند به معنویات مذهبی.
خاطرتان هست؟
این بار هم گفته: خدا آمده و جانش را نجات داده و از ارتباطش با ماورالطعبیه سخن به میان آورده؛ چیزی شبیه همان حرف زدن خدا از زبان رهبر ج.ا.
×××
در کشور پیشرفته و آزاد و سکولاری چون آمریکا، دست یازی به توهمات مذهبی آنهم در سطح بالا خیلی...
و هزاران مطلب منحصر و یکتا را از این شیدای نوشتن بخوانید….