هادی احمدی (سروش):

این پرسش بسیار عمیقی است اما کافیست کمی ساده‌اش کنیم. وقتی خود را جای آنان بگذاریم شاید بتوانیم به برآیندمان از اقدامات بعدی‌شان پی ببریم. تصور کنید من چهل و اندی سال، هر چه پول بدست آورده‌ام خرج ساختن یک قلعه‌ی صعب‌العبور کردم با هزاران اسلحه و نیروی نظامی. ميلياردها دلار صرف این کردم تا در جایگاهی باشم که کسی قادر نباشد آن را ازم بگیرد. یعنی تبدیل تمام منابع درآمدی و ثروت حاصله به قدرت.
حال که همه در بیرون از قلعه، بر علیه من شدند باید چه بکنم!؟
تبدیل قدرت به ثروت.
یعنی انجام حالت عکس. چون کار دیگری نمی‌شود کرد...
×××
آدم‌ها در شرایط بحرانی به دنبال یارگیری و وفادارسازی بیشتر حامیان می‌روند تا نتیجه‌ی بازی را واگذار نکنند، ولی هيچ گربه‌ای محض رضای خدا موش نمی‌گیرد، ازاین‌رو یارگیری و ترغیب بیشتر هواداران و حامیان، هزینه‌بر است. آنان هم عقل دارند خیلی خوب فرصت‌های چاپیدن را در هوا می‌قاپند. پس باید حسابی سر کیسه را شل کنم و اندک اندک از قدرتی که دارم خرج کنم؛ حتی به قیمت باج دادن به شرکا یا تطمیع سران سرکوب.
×××
همه‌ی اینها هزینه‌کردهایی است که باید از جیب خودم[جیب مردم] بپردازم. یعنی باید راهبران سرکوب را آنقدر سیر نگه‌داشت تا در طمع فراوان، ذره‌ای در کشتن مردم و خواباندن غائله تردید نکنند. شکی نیست که پرداخت حجم زیادی از دارایی، هر مزدوری را در کشتن آدم‌ها پرانگیزه می‌کند.
تطمیع مخالفان نچندان مخالف داخل قلعه، رسانه‌ها و خبررسان‌های دروغین نیز از آن دست اقدامات است تا در بوق و کرنا مدام جار بزنند که دشمن درحال تضعيف است‌. حتی تطمیع بیگانه، علیه دشمن. یعنی اتحاد با کسی برای تضعیف کس دیگر.
×××
من برای حفظ جایگاه، حاضرم تا مشروعیت و مقبولیتم را از دست بدهم ولی از قدرت کنار نروم. بخصوص زمانی‌که این مشروعیت و مقبولیت از چشم افتاده. بنابراین هیچ برخورد نرمی کارساز نخواهد بود. ازاین‌رو کشاندن قوه‌ی قهریه[نظامی] راهکار تند و اثربخش است ولی اگر قوه‌ی قهریه، نیز تأمین نباشد به روی‌کسی گلوله نمی‌بندد.
درنتیجه هرچه دارم باید ببخشم که دیگران خود را قربانی من بکنند تا از بین نروم. به این امید که بعد از نجات و گذر از بحران، بازهم قادر خواهم بود تا درآمدهای جدید را دوباره کسب و به قدرت مبدل کنم‌.
×××
تبدیل قدرت به ثروت، گاهی در بزنگاه‌های بحرانی اثربخش است اما در شرایط بحرانی توأم با محاصره‌ی مستمر، اثربخشی‌اش را از دست می‌دهد. زیرا بخش اعظمی ازاین قدرت، سرمایه‌های ثابت است و چندان قابل نقدشوندگی نیست. از طرفی درآمدهای جدیدی بواسطه‌ی نافرمانی مدنی یا تحریم و یا محاصره‌ی قلعه در دسترس نیست. هرچه هم نقدینگی بوده از روز نخست خرج کردم. و اکنون ملاقه به ته دیگ خورده. شبیه اتمام آذوقه و آب انبارهای برفی داخل قلعه.
از طرفی هرچه فشار، مستمر باشد توان مقابله کاهش می‌یابد و همچنین انگیزه‌ی مردم افزایش خواهد یافت.
درنهایت شاه در قلعه‌ی خود با تمام قدرت، باقی می‌ماند، اما قدرتش، چیزی نیست جز تحمل محاصره تا دقایق پایانی. اگر محاصره را به لطف خسته شدن مردم، دوام بیاورم پیروز می‌شوم. در غیراین‌صورت فرار با ته‌مانده‌ی ثروت، تنها راه باقیمانده‌است. شاید هم اگر لجاجت و غرور بیشتری بخرج دهم رودررو بجنگم تا شبیه یک قهرمان بمیرم یا آن‌که خودکشی کنم. البته اگر پیش از این بدست نیروهای داخلی که تاب محاصره را ندارند کشته نشوم!
×××
و.... چه خوب که من جمهوری اسلامی نیستم!
#مهسا_امینی#آرمیتا_عباسی
www.Soroushane.ir


0 0 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: لینک های همرسانی مطلب در سمت چپ صفحه هست دوست داشتی به اشتراک بگذار!
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x