برخی از دوستان را نمیشود گفت که حزب بادند؛ ولی سکوتمعنادارشان را به نشانهی بلوغ فکری، به خورد همگان میدهند..
آنها بر این باورند که نگاهی از بیرون به مسائل دارند، و این نگاهِ فرای حوادث، را نشاندهندهی رشد فکریشان قلمداد میکنند. این نگاه Outlook به مسائل چیز بدی نبوده و نیست اما نه در هر بزنگاهی. آنان شبیه پیشگویانی هستند که فکر میکنند آینده را میبینند. انگار در گوی جادویی خیره شدهاند تا ناظر اتفاقات باشند بیآنکه در آمدوشد آن دخیل شوند. آنان منتظر گذر زمان هستند؛ حرف نمیزنند تا نکند پیشگوییهای درونیشان غلط از آب درآید. بعبارتی کوپن خرج نمیکنند!
تا اگر کسی بعدها از او پرسید، بگوید من میدانستم که چنین میشود نه چنان!
×××
اما شاید اهل خوانش سرگذشت فیلسوفان و هنرمندان و نویسندگان و ... نیستند. درجهان به ندرت دیده شده که فیلسوف، هنرمند یا نویسندهای، رویکرد انتقادی به یک بحران در لحظه یا حضور و عضویت در گروههای سیاسی را نداشته باشد.
اساساً شالوده و دستاورد بسیاری از رسالههای فیلسوفان و کتابهای نویسندگان به دلیل حضور در بطن حوادث جامعه بوده نه در انزوا و تنگنای تاریک ذهن. ما هیچگاه نمیتوانیم پیشگویی کنیم، بنابراین چیزی رقم نمیخورد اگر هرکدام چیزی را رقم نزنیم!
سر آن ندارد امشب که برآید آفتابی، تو خود آفتاب خود باش و طلسم کار بشکن!
××××
پیشتر هم گفتم سیاسی بودن، افت شخصیت نیست؛ کاهش پرستیژ فرهیختگی نیست و سبب نمیشود چون درگیر ماجرا نیستی پس روشنفکری. ما در جبر زمان و مکانیم. زمان و مکان تعیین کنندهی هویت رفتارشناختی ماست. نمیشود لامکان و لازمان زیست. چون روح نیستیم. اگر هم به روح معتقد باشید باز این روح در حصار جسمی است که در قید این زمان و مکان است.
بنابراین یک اتفاق ولو ساده در ارتباط با دیگری، میتواند تاثیر مستقیم یا غیرمستقیمی روی ما بگذارد. زیرا هرکداممان حلقهای از زنجیرهي انسانی هستیم. ممکن نیست چیزی رخ بدهد و قطعبهیقین، ترکش آن بر ما اثر نکند. مگر اینکه خود را انسان ندانیم!
برای حمایت از مردم، یا باید دست زد، یا پا کوبید و یا قلم زد.
درغیراینصورت نه یک انسان که شاید یک روح سرگردانیم! شبیه ارواح طیبهای که نمیخواهند آلوده و آغشته به چیزی شوند.
#مهسا_امینی #غزاله_چلابی
www.Soroushane.ir