دروغ چرا!؟ من بهدنبال عریانیام...
عریان شدن آسمان از حجاب ریزگردها؛ عریان شدن سطلها از گونی زبالهگردها؛ عریان شدن هوای تهران از چادر سیاه دود؛ عریان شدن مدرسه از تکلیف سرود؛ عریان شدن نویسنده از سربندهی سانسور؛ عریان شدن قاب از نقاب منفور.
×××
راستش من یکی در جستجوی عریانیام...
عریان شدن میز از پاکتهای زیر میز؛ عریانی کاسهی تحمل از صبر لبریز؛ عریان شدن صندلی از پهنای باسن مدیر بیسواد دستوری؛ عریان شدن از مجبوری؛ عریان شدن فساد از نهاد؛ عریان شدن نهاد از فساد؛ عریان شدن خانههای مستأجری از دیوارهای پفکی؛ عریان شدن زمین از تهدید زیرزمینهای موشکی؛ عریان شدن ارومیه از مقنعهی بلند خشکی؛ عریان شدن تفنگ از شال بلند فشنگ؛ عریانی ذهن از لباس تعصب و عریان شدن یک فریاد خوب از مانتو سرکوب.
×××
شما را نمیدانم ولی هر نفس، من عریانی را میپسندم و بس...
عریان شدن کوهها و رودها و جنگلها از حصار بلند و بتُنی درندگان زمینخوار. عریان شدن دولت از چتر ضدآب حکومت ستمکار؛ عریان شدن مغزها از رسوب و زنگزدگی و عریان شدن از طوق بندگی؛ عریان شدن دستها از دستکش تهیدستی؛ عریان شدن چشمها از پلکهای چشمپوشی؛ عریان شدن زبان از اعتراف اجباری؛ عریان شدن از نداری؛ و عمر از بیگاری؛ عریان شدن خیابان از توحش؛ عریان شدن آدم از یونیفرم آدمکش؛ عریان شدن آزادی از میلههای زندان؛ عریانی لب خندان از دل گریان؛ و عریان شدن ایران از انیران.
×××
من عاشق عریان شدنم...
عریان شدن کام از ناکام؛ عریان شدن جام از برجام؛
عاشق شکوفه زدن گُلِ سفید بسته شده بر گیسوان عریان دخترانم.
تنها این است سخنم...
که من عاشق عریانی بدن از کفنم.
آخ وطن گلگونکفنم...
این منم که دلتنگ عریانی وطنم.
وطن عریان، چیزی برای پنهان کردن ندارد؛
مطمئنم اینهمه عریانی، بذر دل را به حجاب خاک، دلخوش نمیکند!
نهال، به عریانی برآید از تن خاک.
www.Soroushane.ir