مرد لاغراندام و چلاقی به زحمت از سربالایی پاسگاه سارال در همان منطقهی هزار کانیان یا هزار چشمه که قبلا به آن اشاره کردم، بالا آمد. بار نخستی بود که میدیدمش. یک پایش شکسته و بهزور عصا از مسیر بسیار دشواری بالا میآمد. گفت با فرماندهی پاسگاه کار دارم. تا اتاق او همراهیاش کردم.
فرمانده کیفور بود از ملاقات با او. عجیب بود.
فرمانده یک آدم بسیار عقدهای بود و از هر راهی برای پوشش کمبودها و جلب توجه استفاده میکرد. کنجکاو شدم که ببینم در ملاقاتش با آن مرد چلاق چه گذشت؟ از او پرسیدم و گفت آن مرد، مخبرم است! و توضیح بیشتری نداد. فقط نامهای روی میزش را برداشت و نشانم داد تا برایش بخوانم. به زبان کوردی نوشته شده بود. اگر میتوانست، خودش میخواند منتها برای اینکه نفوذیهایش را به رخم بکشد و یا چون شبیه تمام مقامات و افسران ارشد، مستقر در شهرهای کردستان، غریبه بود، کوردی را نمیتوانست بخواند. از طرفی ازاینکه مدرک تحصیلیاش و درجهاش از من کمتر بود دوست داشت همیشه بگوید که تو زیردست منی!
×××
ان نامه، یک اعلامیه از کومله بود.
در آن از همهی زنان کورد با القاب شیرزن و… دعوت شده بود تا برای آزادیهایشان بجنگند آنهم نه با زور و اسلحه که با آگاهیرسانی و ترویج فرهنگ آزادی، حقوق زن و حمایت از آنها.
جالب بود. من که خودم کورد بودم ولی آنقدر در مغزمان فرو کرده بودند که کومله، گروه مسلحی است که به نظامیان حملهور میشود، همیشه ترسی از آنان را در دل داشتیم بخصوص در سربازی که شايعه شده بود آنان سر سربازان را میبرند! اما در تمام مدت خدمتم چنین چیزی ندیدم و در مواجهه با افراد این گروه در سارال و آنچه در آن اعلامیه نوشته شده بود، خلاف این را میرساند.
پخش اعلامیهی حمایت از حقوق زنان در روستاهای کردستان، کار جسورانه و بنیادینی بود که به نظرم این همبستگی کنونی کوردها بیارتباط به چنین فرهنگسازیهایی نیست؛
×××
با این وصف فرمانده دستور داد برای تمام کسانی که قبلا لیستی از آنان در اختیار پاسگاه بود و سابقا عضو این گروه بودند، ابلاغیهی تهدیدآمیز ارسال شود. با این کار میخواست تنش ایجاد کند و بواسطهی این اقدام از مرکز تشویقی بگیرد و يا بگوید از همه چیز خبر دارد! چند مأموری برای این کار، روستا به روستا با موتور رفتند. و بعد از بازگشت گفتند که آنان اصلا ترسی از دریافت ابلاغیه نداشتند، حتی به مسخره میگرفتند. آنقدر نترس، شجاع و خوش برخورد بودند که افسری که ابلاغیهها را به آنان داده بود میگفت، احساس شرمساری میکردم!
×××
یکی از افسران تعریف میکرد که یک نفر از اعضای کومله را سپاه دستگیر کرد و او را در بشکهای پر از شیشهی خرد شده انداختند درش را جوش زدند و از بلندای یک سراشیبی به پایین هل دادند. میگفت، وقتی بعدا درب بشکه را باز کردند تمام بدن آن مرد، شبیه گوشت چرخکرده شده بود.
جنایتی که سپاه مرتکب میشد همیشه پنهان بود! اما برعکسش را به مردم میگفتند. اینکه درگیری نظامی بین سپاه و کومله هم بود برکسی پوشیده نیست؛ اما حجم بیشتر این درگیریها نه بخاطر حملهی کومله که بخاطر دفاع از حملات سپاه بود.
×××
کوردها مردمی سادهدل، اما با فرکانس بالاییاند. زود میگیرند. مهاجم نیستند اما در هر هجومی که به آنان شود خاموش هم نمینشینند. شاید از بس رنج کشیدند. شاید هم از اینکه زیر بار حرف زور نمیروند. از همان ابتدای انقلاب، به این جمهوری، نه گفتند و خیلی پیشتر از امروز برای #ژنژیانئازادئ جنگیدند؛ و البته کل مردم ایران که به این یقین رسیدهاند.
www.Soroushane.ir