دژمین در کوردی و دژخیم و دشمن در فارسی، برآمده از دُش یا دُژ در ادبیات ایران باستان است که ریشهی کلمهی دشنام هم هست، به معنای بدی یا بدی خواستن برای دشمن یا نام نهادن بر دشمن. این یعنی طرف در جایگاه دشمن است! و نثار کردن هر گفتاری برای تخلیهی خشم و یا تحقیر او، باری از دوش احساسات ما برمیدارد. دشنام دادن برای بیرون ریختن احساسات و خشم فروخورده راهکار مرسومی است ولی مخاطب حجم کثیری از دشنامگویی به زنان برمیگردد. زنانی که برای یک مرد شکل ناموس را گرفتهاند و در اکثر این بددهنیها، دختر، خواهر، همسر، مادر و حتی عمه! به انواع سناریوهای لقای عظمی فرستاده میشوند. بسیاری از فحاشیها، شکل جنسی دارند. بخصوص در کشورهایی که زن، ناموس است و البته ناموس بودن زن، باعث شده این نوع فحاشی در ایران پرکاربردترین هم باشد.
×××
فحاشی، الفاظی است که حجم خشم را بیان میکند و رابطهی جنسی یک زن و یا ناموس مردی را آماج حمله قرار میدهد. این اساساً اتفاق بدی است زیرا نگاه مردسالارانه در آن بسیار دیده میشود که البته در هر بار استفاده از آن، جایگاه زن هم فرومیریزد. این موضوع در همهجا هست از فحش حرامزاده گرفته تا مادربهخطا که شکل ادبیترش است الی الفاظی که عریانتر است. فحشهای ناموسی ابزاری برای تحقیر مرد است ولی بازهم آنکس که مورد ناسزا قرار میگیرد مستقیماً او نیست، بلکه زنان مرتبط با اوست. حتی خود زنان هم از الفاظ رکیک مردانه برای ناسزاگویی به مردان و زنان دیگر هم بهره میگیرند. بازتولید فحش ناموسی، منجر به تکثیر بیشتر آن میشود و هرچقدر بیشتر استفاده شود از سوز و ارزش هم میافتد و بدون تخلیهی احساس خشم، فقط ورد زبان میشود!
×××
این روزها، همهی ما دوست داریم به هر زبانی، فحاشی کنیم به کسانی که ظلم ناروایی به مردم وارد میکنند. کسانی که آنان را دشمن میدانیم. سرکوبگران نیز به همین شکلاند یعنی معترضان را با فحاشی رکیک مورد عنایت قرار میدهند. فحش دادن به هر مردی برای زیر سوال بردن ناموسش کار درستی نیست؛ زن، زن است چه زن دوست باشد چه زن دشمن. اگر ناسزایی قرارست رد و بدل شود به نظرم بهتر است مخاطب، خود او باشد نه خانوادهاش.
×××
هرچند به نیکی میدانم که فحشی که مرد را عمیقاً بسوزاند آبدارتر و داغدارتر از فحش ناموسی نیست! انگار اگر دهنت را به این الفاظ تند آلوده نکنی از بار خشمت کاسته نمیشود. واقعاً سخت است فحاشی نکنی آنهم در شرایطی که نمیدانی چه بکنی. این قابل درک است. ولی ما زمانی مشغول ناسزاگویی هستیم که از اقدام عملی عاجزیم! این یعنی ضعف؛ پس اگر قادر به کنترل خشم زبانی خود نیستیم، مخاطب ناسزا، لااقل مستقیماً خود فرد باشد؛ با این کار اثربخشی دشنام را هم افزایش دادیم. زیرا حجم وسیعی از فحشهای ناموسی از بس تکرار شدهاند بیمعنا جلوه میکنند. در عوض سعی کنیم اقدام عملی کنیم اینگونه، از لفاظی و دشنامگویی برعلیه زن نیز کاسته میشود. خشم را میشود به هرشکلی بیان کرد. شکل عملی و ادبی خشم، به منزلهی قدرت و کنترل بر احساس درونی و زبانی است!
×××
مقام زن را با ناسزای جنسی کاهش ندهیم، بخصوص زمانی که داریم برای #زنزندگیآزادی میجنگیم! زن، ناموس کسی نیست. زن، خودش شخصیت مستقلی دارد شبیه مرد. میشود فریاد زد، میشود یکصدا شعاری را گفت، میشود حضور فیزیکی داشت و میشود با پنبه سر بُرید!
در این برهه، گفتن یکصدای شعارها، سوزناکترین و آبدارترین فحش است!
www.Soroushane.ir