متولدین دههی پنجاه، الان پنجاه سالهاند و شصتیها، چهلساله. قشر میانسال و نه پیر و البته بهشدت محافظهکار، که گویی کاری جز توسری خوردن و سکوت و سازش یاد نگرفتهاند.
سالها درگیر جنگ بودند و درگیر فریب ویرانی بنام سازندگی و اصلاحات دروغین. حتما که اکنون یکی دو تا بچه دارند و در بهترین حالت با هزار مکافات شاید خانه و ماشین درب و داغان ملی و یک شغل بخور و نمیر هم داشته باشند حتما که برای سکوت مرگبارشان این دو سه قلم، چیزهای مهمی است که میترسند از دست بدهند. هم حق دارند هم نه. حق دارند چون جوانیشان قربانی جنگ و فریب شد. چون برای یک لقمه نان، سگدو زدند. چون زمانی فهمیدند که فریب خوردند که کار از کار گذشته بود و در زیر افزایش قدرت سرکوب، حس کردند توان کمر راست کردن را ندارند. حق ندارند چون خالق فرزندانیاند که اکنون در این فضای دردناک زندگی میکنند و به هر شیوهای ممکن است از بین بروند فقط دیر و زود دارد. چون با سکوتشان آینده را تاریکتر میکنند، چون در این ظلم شریکاند. چون بزودی بازنشسته میشوند و حتی توان گرفتن پلاکارد برای اعتراض جلوی سازمان بازنشستگی را هم نخواهند داشت.
×××
درست یا غلط انقلاب پيشين را جوانان دههی سی و چهل رقم زدند این یعنی مردان و زنان دههی پنجاه و شصت در یک گپ یا بازهی بیحاصل قرار گرفتهاند که حدفاصل بین دو اعتراضاند.
چیزی که بسیار با خود تکرار میکنند این است که میگويند بال و پرمان را قیچی کردهاند. ولی حتی با همین بال و پر قیچی شده هم قادرند بایستند و فریاد بزنند ولو اینکه پرواز نکنند! پرواز، لزوما پریدن و بال گشودن نیست. میشود پرواز را کشید، میشود پرواز را نوشت، میشود پرواز را خواند و پرواز را فریاد زد.
چه این اعتراضات به نتیجه برسد چه نه، بعنوان یک دههی شصتی دوشادوش جوانان دههی هفتاد و هشتاد همه جوره ایستادهام.
اعتراض، حق مسلم همهی نسلهاست.
www.Soroushane.ir