بهشخصه آثاری را میپسندم که محتوایش وام گرفته از زیبایی وزن و شعر، نثر ادبی، روانشناسی، قوانین و سیاست، جامعهشناسی، تاریخ و فلسفه باشد البته نه به شکل مستقیم بلکه فقط به طعم ادویهی یک یا چند مطلب تخصصی آغشته باشد تا مزهی بهتری بگیرد، همین کفایت میکند؛ بنابراین نیازی نیست از نردبان هر مطلبی بالا بروید تا رسمیت به نوشتههایتان بدهید. مثلاً چسباندن مطلب به یک فرد مشهور و یا بهکارگیری از شخصیت او، بالا رفتن از دیگران است درحالیکه باید ذهنیت او را برداشت و چکشکاری نمود.
قطعاً کمتر کسی هست که چایی را با قند یا شیرینی نخورد. همان ذره شیرینی طبیعی یا مصنوعی، مزهی دلچسبی به چایی میدهد و اگر چایی با هل و دارچین و گل محمدی و... هم آغشته شود که بی نظیر خواهد شد.
×××
من با افزایش بیخود دایرهی لغت و یا بکارگیری و استفاده از واژههای مختلف و پرطمطراق موافق نیستم؛ زیرا گاهی اوقات اثرگذاری مطلب را کاهش میدهد البته کسی که اهل مطالعهی موارد یادشدهی بالا باشد قطعا خودبهخود دایره لغاتش هم بیشتر میشود البته بجا و شیوا نه فقط برای اینکه نشان دهد خیلی لغت میداند!
نکتهای که اینجا مطرح است برای نویسنده شدن، نوشتن صرف کفایت نمیکند. البته نوشتن اساس کار است و قدم اول و البته گامی مهم است ولی غنای یک متن به استفاده از اقسام مختلفی از نتیجهی مطالعات بازمیگردد. حتی مطالبی که صرفاً تخصصی هستند و هیچ مزهی ادبی را نداشته باشند به دلم نمینشیند؛ زیرا مشخصاً تولیدکنندهاش نویسنده نیست بلکه یک راوی، بازگوکننده و یا کاتب است!
×××
به نظرم نویسنده، باید هرچه را که میخواند نشخوار کند یعنی هرآنچه که خوانده را ببلعد و باز بالا بیاورد و با بزاق ذهن و زبانش آمیخته کند تا بهترین چیز را هضم کند؛ زیرا وقتی برای خودش قابل هضم نباشد برای دیگران هم نخواهد بود.
مهم نیست در چه حوزهای قلم فرسایی میکنید. مهم این است چیزی بنویسید که نشخوار ذهنتان باشد ذهنی که از مراتع سرسبز بسیاری به چرا رفته تا شاید با نشخوار آن پاسخ چراهای بیشماری را بیابد.
این نظر من است البته برای هرکسی میتواند متفاوت باشد ولی خودم این را بسیار رعایت میکنم البته نه از سر اجبار بلکه از سر عشق و علاقه.
تا خودت نتیجه نگیری، نوشتنها، تکرار حرفهای دیگران است!
www.Soroushane.ir