پریسا دختر چندان زیبایی نیست ولی از نگاه خیلیها، تِر سلفی را درآورده. یعنی ممکن نیست روزی چند عکس خودانداز از خود نیندازد! از صورتش، از قامتش، از تیپ و لباسش، از راست، چپ، بالا، پایین، اینطرفی، آنطرفی و...
پریسا را همه میبینند اما شبیه هر چیزی، همیشه هرکسی به خوب و زیبا شدن ظاهرش چندان اذعان نمیکند. همین موضوع گویی او را اقناع نمیکند و او نیاز به نمایش بیشتر ابعادی از خویشتن و زیباییاش دارد. نیاز دارد تا خود، خود را تحسین کند. دوست دارد که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید!
کسی ازش نمیخواهد که عکس بگیرد اما میگیرد چرا؟ چون خود را در آن میبیند و چون خود را زیبا میپندارد. سلفی گرفتن، خودشیفتگی نیست. ما آدمها از بدو تولد تا زمان مرگ بیشترین زمان را با خودمان میگذرانیم بیآنکه همیشه خود را از روبرو ببینیم ولی ما هرروز درگیر دیدن آدمها و صورتکهای پیرامونیم. ما مرتباً خود را و صورت خویش را نمیبینیم بهجز موارد گذرایی که در آینه گاهی میبینیم. درحالیکه تمام حالات خوش و غم و هست و نیست ما در چهرهی ماست در درون ماست. وقتی خود را بیشتر ببینیم بیشتر هم میفهمیم.
اگر نیاز به ثبت وقایع و مناظر و حالتهای چهره نبود شاید هرگز صنعت عکاسی جان نمیگرفت.
دوربینها آمدند تا از نزدیک خود را ببینیم!
سلفی یعنی: همزمانی حضور عکاس، سوژه و خود دوربین در یک نقطه تا یک لحظه از حالت چهرهات را شکار کنند.
سلفی نیز شبیه هر چیزی، افراطش خوب نیست اما به نظرم میتواند حس و حال خوشی را در ما زنده کند. زیرا سلفی، یعنی دقیقاً بازتابی از خود ما در جادهی زندگی و در این جاده، سلفی، دستانداز نیست.
www.Soroushane.ir