شاید علاقمند به خوانش رمان #آدم_عوضی شده باشید. میدانم که تعدادتان خیلی کم است، البته هیچ جای نگرانی نیست و مدیونید اگر معذب شوید. اما بد نیست بدانید که در این رمان سعی کردهام حرفهای جدیدی بزنم و تابوهای زیادی را بشکنم. فضای داستان خشن و سیاه است ولی واقعیتی از جهان است و البته از جهان آینده. بنابراین باور دارم که به مذاق هرکسی خوش نمیآید.
بخش اعظمی از این رمان را پیشتر نوشته بودم و مابقی درحال نوشتن است.
یک نکتهای که میخواهم عرض کنم این است که این داستان بلند که حدود ۳۰۰ و اندی صفحه است بازنویسی نشده و من خیلی ریسک میکنم که آن را پس از نوشتن و بدون بازنویسی و بدون چاپ کردن، منتشر میکنم.
×××
میگویم ریسک به چند دلیل: نخست آنکه ممکن است حاوی خطا یا اشکال ویراستاری باشد. برای ویراستاری آنیاش فکر اساسی کردهام به نظرم کمترین غلط املایی و فنی دارد و ریسک دوم حفظ روال کار است بنابراین مجبورم تمام ساختار زمانی، عناصر و فرم داستان را در خاطرم به شدت نگه دارم تا چیزی از دستم در نرود و ریسک آخر، امکان کپیبرداری از آن است که به ظن خودم سبک نوشتاریام نه منحصر که قابل شناخت است و البته کسی که نویسندهی واقعی است حرمت قلم دیگران را نگه میدارد و کپی نمیکند اگر بخشهایی از این رمان، ایدهای به شما میدهد کاملاً طبیعی است.
×××
درکل باعث افتخار و خرسندی است که نظراتتان را در ارتباط با این داستان درمیان بگذارید. قطعاً کاستیهایی هم دارد. حتماً که گاهی ملالآور شده، گاهی جذاب. ولی سعی کردم آب نبندم به آن! و به تمام تابوها نگاهی فلسفی داشته باشم.
نوشتن این کتاب حدود دو سال پیش شروع شده بود و از پارسال اقدام به نشرش در شبکههای مجازی کردم و ازاین به بعد هم ادامه دارد...
بجهت فحوای هنجارشکن داستان بعید هم میدانم بشود مجوز چاپش را گرفت ولی به طریقی آن را به کاغذ هم مزین میکنم. که البته برای آن دسته از دوستان که تمایلی به خرید کتاب ندارند خواندن این اثر رایگان است. نوش جان و نوش قریحهی ذهن زیبایتان. حلال حلال است!
بههرحال اگر خسته شدهاید خبر مسرتبخش این است که به قسمتهای پایانیاش نزدیک میشویم و از شر من و این موضوع رهایی مییابید
×××
برای دنبال کردن قسمتهای این داستان تگ #آدم_عوضی را در اینجا فالو کنید یا از لینک زیر بخوانید:
https://lnkd.in/e5wzbDT2