نویسندهی مشهوری سه رمان ناتمام داشت، مرد؛ ریاضیدانی قرار بود چند فرمول لاینحل را که حل کرده بود تحویل جامعهی ریاضی دهد، مرد؛ مترجمی مرد و بزرگترین ترجمهاش نیمهکاره ماند؛ یک معمار، نقشهی یک بنای بینظیر را کشید و حین طراحی ماکت مرد؛ و …
شاید اگر آنان تمام کارهایشان را به سرانجام برسانند و سپس بمیرند، دنیا شکل دیگری داشت، ولی مردن ناگهانی، دست خالقان هنر و علم را کوتاه میکند تا خیلی چیزها ناقص باقی ماند. مرگ، داستان حزنانگیزی است برای آثار نیمهتمام. برای شروعهای بیپایان!
مرگ، همیشه هست و درست سر بزنگاه ظاهر میشود تا هیچ چیزی به تمام و کمال نرسد، جز رسیدن به تمام ناتمامها.
دنیا، همیشه بدهکار خالقان هنر و علم است و اینان طلبکارانی هستند که دیگر دستشان از دنیا کوتاه است و نمیشود به هیچ شکلی، دین آنان را ادا کرد.
مرگ، کاری میکند تا بسیاری، دوباره از صفر شروع کنند و راه نیمهتمام دیگران را به شکل دیگری به پایان برسانند اما پس از آن، دقيقا آنان نیز خود به کارهای ناتمام دیگری آغشته میشوند و این چرخهی باطل تا ابد در گردش است.
مرگ، تمام ناتمام است!
www.Soroushane.ir