هادی احمدی (سروش):

صد هیزم!
عمر ما زنگی بجز لرزش ناقوس نبود
کاش از آن عزت ما اسلحه، ناموس نبود
درد ما درد نفهمی‌است ولی پنهان نیست
این مرض، مُسّری و اما که ز ویروس نبود
زیرکی، هیچ نیاموخته‌ کس، جز حیله
گرنه در عالم ما اینهمه سالوس نبود
هرچه از فهم و سخن بر تن او گفتم باز
جز به تأمین نیازش، همه ملموس نبود
راز دل را نتوان گفت به هرکس بدمی
جمع جاسوس که دیدم، غم جاسوس نبود
جنگ و آشوب و دروغ و هوس و مصرف پوچ
از کلاغانِ سیاه است که طاووس نبود
در قفس‌سازی و درد، اشرف مخلوقاتیم
گرنه هرجا خبر از واژه‌ی محبوس نبود
این جهان چون شب قیر است ز گمراهی ما
به تعصب، همه گوییم، که فانوس نبود
عمر بیهوده به افزایش صد هیزم رفت
در نهایت که بجز حسرت و افسوس نبود
مرغ بر آتش و با عمر هزار ساله سوخت
آنکه سوزد تو بگو طایر ققنوس نبود!؟
اندکی فهم ندیدم که در این ذهن بشر
از خِرد دور شد و هیچ که مأیوس نبود
www.Soroushane.ir


0 0 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: لینک های همرسانی مطلب در سمت چپ صفحه هست دوست داشتی به اشتراک بگذار!
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x