صفر تا سی سالگی

هادی احمدی (سروش):

اعتراف میکنم که به قدرت بسیاری از شاعران توانمند و زیبا سخن قادر نبودم تا از زیبایی‌های گفتاری و استعارات و ایهام‌های جذاب بهره بگیرم اما سادگی سخن با همان سخن‌های از دل زاده شده با رعایت و تنوع در موضوع باعث نمی‌شود که این اشعار به‌راحتی فراموش شود. بنابراین تبحر خاصی در این خصوص بدست آوردم اما با این بیت به این خود ناچیز انگاری و هم خود بزرگ انگاری بدین شرح پاسخ می‌دهم:

گر سروش از شعر خود بر شاعری پیشی گرفت / این تفاوت در نوشتن گر نه در معنا یکی‌ست!

ضعف‌های بسیاری در حجم دایره‌ی لغت هم داشتم البته بیشتر لغات عربی. این هم خوب است هم بد! اما در دایره لغات فارسی و معلومات خیر. اراده‌ی عجیبی در نوشتن دارم مگر خستگی بیش از حدِ دستهایم باعث شود که از آن موضوع دست بکشم. بسیار شده که در طول یک روز هفت الی هشت ساعت بدون اینکه از جایم جُنب بخورم، فقط نوشته‌ام. همانطور که گفتم خیلی نسبت به نوشتن پرانگیزه و پر قدرت هستم ولی نسبت به مطالعه این روند چنین استمراری ندارد. زیرا هنگام خواندن یک عبارت از یک کتاب ذهنم ساعت‌ها دور می‌شود و همین در خوانش کتب، وقفه ایجاد می‌کند. ذهنم همواره مسیری که هدف نویسنده در کتابش هست را دنبال نمیکند.

زیرا من همیشه خط‌های نانوشته کتاب را می‌خوانم یعنی آن نویسنده چه می‌توانست بنویسد و اما ننوشت! این را از معلمی آموختم که کبوتر در رو بود!

ممکن است در همان نام کتاب، مقدمه و یا هر واژه‌ی بکار رفته در کتاب، ایده‌های جالبی به ذهنم خطور کند که نویسنده‌ی آن شاید در آن اندیشه نبوده؛ به نظر من خلاقیت معنای عجیبی ندارد تغییر چیدمان واژه‌ها، ترسیم‌ها و ابزارهایی که با آن سر و کار داریم به شکلی موزون یا ناموزون سبب تولید چیزی تازه می‌شود که ابداع نامیده می‌شود و بانی آن به خلاق و یا مبدع تبدیل می‌شود. این هم خود هنر است اگر واژه‌های عبارت کانت یعنی"من می‌اندیشم پس هستم" را بارها جابجا کنیم جملات جدیدی به دست می‌آیند. شاید بارها قبلاً خودمان همچین چیزی گفته باشیم اما بدا نفکر نکرده‌ایم. این یک جمله‌ی پُر نغز و پُرمعنا است درنتیجه یک تازگی در آن دیده می‌شود که ایمانوئل کانت آنرا بصورت ایده‌ای ناب مطرح و ابداع کرده است با این‌که بدیهی‌ترین و دم‌دستی‌ترین عبارت است!

به باور من تا در چیدمان دقیق واژه‌ها ننگریم و به مغز پیام پی نبریم نمی‌فهمیم چه چیزی تازه است چه چیزی نه. بنابراین برای خلق چیزهای تازه نیازی به کارهای محیر‌العقول نیست بلکه از همین دم‌دستی‌ترین ابزارها و واژه‌ها می‌توان یک فلسفه‌ی ناب را خلق کرد! بنابراین خلاقیت تعریف عجیبی ندارد و نیازی نیست حتماً نابغه باشیم کافیست اندکی بیاندیشیم! فراموش نکنیم که انسان، آتش را از به‌هم زدن دو تکه سنگ خلق کرد زمانی‌که هیچ نمی‌دانست! با این تفاسیر هنر و خلاقیت من هنر درد است! من به دنبال شعر و شاعری بودم فرمانده‌ی کلانتری به دنبال محموله‌ي بزرگ!

3.6 5 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

14 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Amirho3in
Amirho3in
4 سال قبل

در طول خواندن ’داستانِ من’
لحظه ای سستی و ملامت برایم پیش نیامد.
همانا هرچه میخواندم جذاب تر و من مشتاق تر میشدم .
باشد که در ادامه راه همچنان عاشق و سرزنده بمانی.
آمین

محمد حسن محقق معین

سلام هادی جان

نگاهی اجمالی به تا سی‌سالگی نامه‌ات انداختم. جالب بود.حالا که چهل سالت شده و باشی و بنویسی.بنظرم زندگی را زندگی کردی تا حالا و این موفقیتِ بزرگی است. سروشانه‌ات را نم نم و کم کم خواهم خواند.

زنده باشی و نازنین

قربان
قربان
3 سال قبل

سلام، خوب می‌نویسی ولی هنوز هم با ساده‌نویسی فاصله داری. کامیاب باشی و شادان.

میترا
میترا
2 سال قبل

بسیارزیبا ودلنشین مینویسین آقای سروش

اصغر حبیب پور
اصغر حبیب پور
2 سال قبل

سلام هادی جان
بیوگرافی شما را خوندم داداش کپی همدیگه ایم فقط با یک تفاوت اساسی
شما انجامش میدی مرد عملی من نه
موفق باشی??

نعمت احمدی
نعمت احمدی
29 روز قبل

هنوز از کتاب های جدید مطالعه ندارم تا نظری بتوانم بدم

اختر
اختر
26 روز قبل

👍

آخرین ویرایش 26 روز قبل توسط اختر
اختر
اختر
26 روز قبل

اتاق اکو خیلی قشنگ بود

error: لینک های همرسانی مطلب در سمت چپ صفحه هست دوست داشتی به اشتراک بگذار!
14
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x