هادی احمدی (سروش):

عزرائیل، فرشته نیست!
این عبارت کلیشه‌ای را بسیار شنیده‌ایم، این‌که پیکی سراسیمه خود را به مقصد می‌رساند و پیامی را اعلام می‌کند و در انتها با گفتن مأمورم و معذور، خود را از تیغ و غضب گیرنده‌ که از فحوای پیام، برآشفته نجات می‌دهد.
همه‌ی ما به نحوی گوشه‌ای از این جهان را برداشته‌ایم و مشغول گذران عمریم. یکی خلبان است و یکی سرباز، یکی مأمور ضد شورش است و یکی سفیر، یکی زندانبان و یکی...
بسیاری از اینها شغلند و بر اساس Job Title و Job Description درحال انجام وظایف محوله‌اند اما آیا اگر شبیه یک ربات نامه‌رسان، پیامی را برسانیم بی‌آنکه بفهمیم محتوای آن ممکن است دو سرزمین را به جان هم بیندازد کافی است؟ این یعنی وظیفه‌ی خود را به نحو احسن انجام دادیم؟ آیا ما فقط باید روی وظایفمان به شدت احساس مسئولیت کنیم؟ پس مسئولیت اجتماعی‌امان چه می‌شود!؟
اینکه من روی مردم اسلحه بکشم چون سربازم یا پلیس ضد شورش یا این‌که به جان مردم بیفتم بخاطر اطاعت امر، آیا از من چهره‌ی وظیفه‌شناسی خلق می‌کند؟ در این حال آیا من انسانم یا یک حیوان دست‌آموز شرطی!؟
×××
دیدم زندانبانی از کشور گریخت، فرماندهی هم همین‌طور. زیرا دیگر تاب این را نیاوردند که برای دریافت حقوق و اطاعت دستور، روی مردم دستبند و اسلحه بکشند و در آخر بگویند مأمور بودیم و معذور!
چه عذری پذیرفتنی است وقتی بعنوان یک انسان سعی در کشتن یا حبس کردن دیگری داری؟ در حالی‌که می‌دانی بی‌گناه است و خوب می‌دانی اگر آن نگون‌بخت حتی اگر خطایی کرده از قانون‌‌های من‌درآوردی است!
×××
داشتم فکر می‌کردم اگر ربات‌ها و هوش‌مصنوعی کاملاً به زندگی بشر ورود کنند چه فاجعه‌ای رخ خواهد داد؟ ربات‌های بی‌احساس که فقط برنامه‌ریزی شده‌اند برای اطاعت امر.
اما چرا راه دوری می‌رویم!؟ قرن‌هاست چنین ربات‌های انسان‌نمایی هست که تمام ماهیت بودنشان اجرای درست یک برنامه‌ی از پیش‌تعیین شده است آن هم بدون هیچ احساسی. آدم‌هایی که شغلشان، کور کردن دریچه‌ی آزادی است. کارشان لال کردن زبان بلبل است. هدفشان، تماشای خرمنی سوخته است و نگاهشان، فقط تا ابتدای نوک دماغشان است. دستشان فقط می‌رود به گردن زدن گندم! و کمی‌ بیشتر تا لِنگ مردم!
مأمور هستی اما معذور نیستی. هیچ عذری را نمی‌توان پذیرفت وقتی احساس مسئولیتت فقط به مأمور بودن است نه به عذرخواهی یا پا پس کشیدن از امری ناروا!
اگر لقب انسان داری پس یا مأموری یا معذور، مأمور معذور یک عنوان ساختگی برای رهایی از ترس‌ها و خطاهاست تا خود را مبرا از تقاص دادن بکنی. توجیه نیاورید که اطاعت امر، یا برای شریعت است یا برای قانون یا برای ارباب یا برای اجبار. تو شریک جرمی وقتی در راستای خطایی، قدمی برمی‌داری؛ خطاکارتری که خود را معذور می‌داری از امری که اجرا کردی!
مأمور و معذور فقط عزرائیل است!
عزرائیل، فرشته نیست. عزرائیل، سازنده‌ی پراید است؛ حافظ زندان است؛ شلیک کننده‌ی گلوله است، پیام‌آور فریب و دروغ است، رئیس بی‌فکر است، نعش‌کش معترضان به مقصدی نامعلوم است و...
www.Soroushane.ir


0 0 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: لینک های همرسانی مطلب در سمت چپ صفحه هست دوست داشتی به اشتراک بگذار!
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x