جوهر انگور!
تا چند تو میخواهی دیوانه شوم هر شب؟
آبادتر از آنـم ویرانه شــوم هر شب
گفتی که برو چندی ازخانهی این دل دور
بیهـوده چرا خواهی بیخـانه شوم هر شب؟
من در قفست محبوس از صید دگر پرهیز
هرگز که نمیخواهم همدانه شوم هر شب
من محرم احساسم، در عقد غزلبازی
دانم که نمیخواهی، بیــگانه شوم هر شب
در پیلهی دل، خوابی است آرامتر از ساحل
امواج تو شــد باعث، پروانه شوم هر شب
من کعبهی ایمانم، در طاعت چشمانت
ترسم که ببندی چشم، بتخـانه شوم هر شب
چون جوهر انگورم، از پیچش صد خوشه
لب تر بکنی با آن، پیمانه شوم هر شب
www.Soroushane.ir