ما برای پول کار میکنیم یا ِلذت!؟ در نگاه اول و در شرایط اسفبار مملکت که برای حداقلهای زندگی روزمره نیازمند پول هستیم این پرسش، مضحک به نظر میرسد؛
اما حتی در چنین شرایطی، پول، به خودیخود ما را راضی نمیکند. برای درک اینکه پول، تمام معیار ما برای کار کردن نیست بهترست مثالی بزنم. فرض کنید هر روز قرارست در ازای دستمزد بالایی یک سنگ بزرگ را به یک نقطهی دومی هل دهید و سپس به نقطهی اول برگردانید. چه احساسی دارید؟ آیا اگر از صبح تا غروب کارتان این باشد و غروب هم، دستمزد چشمگیری بگیرید خوشحالید!؟
شاید اوایل این فکر را در ذهن داشته باشید که خوشحالید اما در کوتاه مدت غمگین و بیزار خواهید شد.
×××
آدميزاد، آغشته به احساس است اگر از نتیجهی کاری که میکند احساس بیهودگی بکند، ولو اینکه درآمدی از این بیهودگی داشته باشد خیلی زود از پای خواهد افتاد. احساس لذت، تمام مفهوم ما از هر کاری است که انجام میدهیم. این لذت، یعنی هر چیزی که ما را از درد بیهودگی وارهاند.
مثلأ اگر تونلی قرارست حفر کنیم، سانت به سانت کندن و جلو رفتن، یک لذت است. اما اگر بکنیم و مجدد پرش کنیم یعنیدیوانگی محض. یعنی بیهودگی و درد.
پول بدون لذت، درد است و لذت بدون پول، فقط بیپولی تلخ است!
ترکیب متوازن و متناسب کاری که میکنیم در ازای وجهی که دریافت میکنیم، احساس لذت را در ما زنده نگه میدارد. بدون داشتن لذت، پیشرفت و بهبود فردی ممکن نیست و بدون درآمد، توان و استمرار لذت بردن از پیشرفت را از دست میدهیم.
پیشرفت، لزوما به معنی پیش بردن کار برای دیگران نیست، همینکه حین انجام کاری، بیشتر بیاموزی یعنی پیشرفت کردی، یعنی لذتی در تو زنده شده که امید به ادامهی حیات دارد.
×××
روزی اربابی به رعیتی گفت که چاهی را بکَن؛ رعیت مدتی مشغول چاه کندن بود اما به آب نرسید، شروع کرد به شکوه و گلایه که این چاه آب ندارد؛ آخر این چه کار مسخره و بیهودهای است که میکنیم!؟ ارباب به او گفت، مرتیکه تو بکن، اگر برای ما آب ندارد برای تو که نان دارد!
×××
درست است که برای رعیت، رسیدن به آب اهمیتی ندارد چون چاه از آن او نیست اما ماحصل کاری که نتیجهی لذتبخشی نداشته باشد چیزی جز رنج نیست. هیچ عذابی دردناکتر از تکرار بیهوده نیست حتی اگر پشتش نان باشد.
برای پول، کار نکنید؛ بدون پول هم کار نکنید!
www.Soroushane.ir
سلام
مرسی تقریبا جواب برام روشن شد
درود عزیزم. زنده باشی و مانا