گاهی از کسی بیدلیل خوشمان نمیآید. چرا؟ خب چرا ندارد.
البته که هم چرا دارد و هم چون. میگوییم بیدلیل از او بدمان میآید؛ اما خیلی هم بیدلیل نیست وقتی ریز میشوی توی ذهنت و خاک و غبار ذهن را کنار میزنی چیزهایی دیده میشود که زیاد به آنها نپرداختی.
مثلاً ممکن است آدمی باشی که از شنیدن موفقیت آن کس دل خوشی نداشته باشی. اسمش را حسادت میگذاری یا زرنگی زیاد طرف، مهم نیست مهم این است که فاکتور موفقیت او باعث شده ازش دلخور باشی.
×××
حالت دوم، این است که طرف، رفتار، تیپ و یا قیافهاش شبیه آدمی است که ازش ذهنیت خوبی نداری. این بخش به گذشته برمیگردد. یعنی علیرغم اینکه او فرد جدید و یک آدم کاملاً متفاوت است اما برخی تشابهات ذهنی که در مغز داری باعث میشود او را شبیه فلان کس ببینی. یعنی بیچاره بدون آنکه گناهی کرده باشد مستوجب عذاب است! فقط به این دلیل که او بطور خاصی یک عنصر مشابه دارد و ما را یاد فلان کس میاندازد که ممکن است با او پدر کشتگی داشته باشیم یا حتی برعکس عاشقش باشیم!
حالت سوم این است که ممکن است در برخورد اولیه با طرف مقابل انتظارتی بجا یا بیجا توسط شما مطرح شده که به هر دلیلی او آن را برآورده نکرده. این نیز باعث بروز نوعی تنفر یا عدم تمایل به برخورد مجدد با آن فرد میشود. زیرا حس تحقیر از برآورده نشدن انتظار و چند صفت دیگر به کسی که میتوانست کاری بکند و نکرد میچسبانی و دیگر ازش خوشت نمیآید.
×××
حالت چهارم نیز حالتی است که موفقیت او را میبینی اما نمیخواهی بیشتر موفق شود نه بخاطر حسادت. بلکه بخاطر کاهلی یا ضعف خودت. چون فکر میکنی هرچه او بیشتر به چشم بیاید تو بیشتر دیده نمیشوی. از این رو با نادیده گرفتش، با سرکوب کردنش و.. سعی میکنی خود را ضعیف نشان ندهی! یا خودت را آنقدر سرزنش نکنی که چقدر ناموفقی در برابر چنین آدمهایی! اینجا موفقیت او فاکتور مهم نیست بلکه ناموفقی تو باعث نفرتت از او میشود.
×××
لامصب بازی ذهن است گاهی نمیشود کاری کرد. هم نقاط ضعف ما خالق کدورتند و هم نقاط قوت دیگران.
کم هستند آدمهایی که به نوعی ضعفهایشان را به دیگران نسبت ندهند و از سویی قوت دیگران را در جایی جار بزنند بخاطر همین است که اکثر مردم مردهپرستند. مردمی که میببیند اما چشمهایشان را میبندند.
موفقیت، تولید یک رشته حلقه از زنجیرهی عشق و مهربانی است. تشویق و خرسندی از موفقیت دیگران، خود یک نوع موفقیت است.یک نوع بلوغ است. وقتی ذهن بالغی داشته باشی تو هم رشد میکنی. بالغ میشوی و موفق. چون موفقیت رسیدن به پول و مقام نیست؛ موفقیت رسیدن به شادی است و بانی و حافظ شادی، مهربانی است! در نتیجه کسی موفق است که شاد است. آنگاه یا با موفقیت دیگران شاد است یا با موفقیت خودش. درهرحال او شاد است و موفق.
×××
دوران ابتدایی با برادرم همکلاس بودم. او شاگرد زرنگ مدرسه بود و من هر روز بیرون از کلاس تنبیه میشدم! معلممان آقای مرحوم فرجی که از نمرات افتضاح من ناامید شده بود به مادرم گفت:"من فهمیدم که این پسرت چرا درس نمیخونه چون همش از اینکه برادرش نمرهی بالا میگیره خوشحاله و اونو تشویق میکنه. رفتین خونه یه جوری حالیش کن که باید خودش هم موفق باشه و فقط برای این و اون کف نزنه!"
شاید راست میگفت شاید هم نه. در کل برادرم با اینکه شاگرد اول بود و دهها جایزه گرفت ترک تحصیل کرد اما من که هر روز صفر میگرفتم و کتک میخوردم، با تمام تنبلی ولی با دنیایی لبخند ادامه دادم...!
www.Soroushane.ir