عدهای از دوستان عزیز گاهی روی صحنه و پشت صحنه، به شوخی یا جدی، روی نوشتههای صحنهدارم، تشری به من میزنند با این عبارات: "یه چیزی نوشتی حتی نميشه زیرش کامنت گذاشت؛ خیلی بیپرده حرف میزنی؛ بیحیایی؛ کمی ادب بد نیستا؛ زدی توی کار سکس؟ چرا اینقدر لخت مینويسی؟ چرا نوشتههات صحنهدارند برادر؟ مشکل جنسی داری؟ نکنه هوسرانی؟ اینجوری مینويسی که مخاطب جذب کنی؟ میخوای مخ بزنی؟ اینجا جای این حرفا نیست آقا؛ ناسلامتی مدیری این چه طرز نوشتنه؟ نویسندهی بیتربیتتر از تو هم هست؟ احمدی، حیا کن، برهنه رو رها کن!مگه مسلمون نیستی کریم!؟ و..."
×××
در نگاه اول حق با این عزیزان است. اما توضیح کوتاهی باید در خصوص نوشتهها و داستانهایم بدهم تا کمی این شائبهها فروکش کند.
تنديسهای میکلآنژ، نقاشیهای رافائل، داوینچی و نقاشان روسی از بدن زنان و مردان برهنه، مجسمههای برنزی رومی و سنگی یونانی، اشعار مولانا و وحشیبافقی، عکاسی Nude ، رمانهای عاشقانه با جزئیات عریانی و فیلمهای سینمایی، آثار باستانی و.. اگر نگوییم که صحنهدارند اما در اکثر انواع این آثار هنری نوعی برهنگی وجود دارد. برهنهنگاری از زمانی که انسان مجسمهی کوچکی خلق کرد وجود داشت و در دوران رنسانس به اوج رسید بخصوص در آثار نقاشی و مجسمهسازی.
×××
بدن انسان چه مرد باشد چه زن، یک الگوی ستودنی، فاخر و قابل تأمل است و به تصویر کشیدن آن توجه انسان به جهان شگفتانگیز و پیچیدهی بدن را میرساند. جهانی بدون هیچ حجاب و پوششی برای درک عظمت و زیبایی آن و برای القای واضح مفهوم خویشتن.
همهی ما برآمده از ارتباط اندامهای جنسی هستیم؛ پوشاندن و خودسانسوری، نمایانگر این نیست که آدم پاکی هستیم. همچنان که گفتن از آن نیز پلید بودن کسی را به رخ نمیکشد.
نه لکلکها شما را آوردهاند و نه مادرتان مریم باکره هست. جنسیت نه در کلام شهوانی، که بعنوان مهمترین تعریف زن و مرد، پیش از تولد و تا پس از مرگ، همراه ماست. همچنان که یک سکستراپیست نمیتواند بدون اشارات مستقیم، آموزش و مشاورهی جنسی بدهد؛ یک نقاش هم برای تصویرگری اثری عریان نمیتواند آن را با لباس و حجاب بکشد و یک مجسمهی بدن، در پوشش و لفافه، که دیگر مجسمهی بدن نیست!
همچنان که اشعار مولانا و... در نگاه برخی رکیک به نظر میرسد اما بهترین شیوه برای بیان درست یک مفهوم، استفاده از لختی بیان یا نگاه است. هیچ هنرمندی تمام فکر و ذکرش شهوت نیست وگرنه فاحشه میشد نه هنرمند!
بدن، اندامهای جنسی و روایات مرتبط با آن در زندگی هر موجودی در جهان وجود دارد و چه زیباست که ما آدمها توان این را داریم که هنر را به برهنگی و برهنگی را به هنر بیاورم.
من نیز در برخی رمانهایم، داستان کوتاه و برخی خاطراتم به وضوح اشاراتی به برهنگی داشتم و دارم و خواهم داشت.
فرم و نیاز آفرینندهی اثر، مشخصکنندهی این است که آیا برای تصویرگری بدن و اندامهای جنسی نیاز به برهنگی هنر دارد یا نه؟ اگر دارد باید بیپرده خلقش کند وگرنه مفهوم، از زیبایی و شیوایی میافتد. ازاینجا بخوانید که بجای اصل لازم نیست سراغ فرع بروی.
برهنگی هنر، خود شاخهای از هنر برهنگی است!
www.Soroushane.ir