"دلخوش به این مقدار نباشید!"
این از آن جملات معروف است که گوشنوازی میکرد روزگاری.
کاری به دستهای پشت پردهی انقلاب ۵۷ و مصادرهی آن به نفع عدهای خاص ندارم. قدرت، همیشه شکل دیگری دارد و البته چهرهی زشت آن، کمی دیر اما بالاخره برای همه رو میشود.
جدای از اینها، مردم آن دوره، شديدا تشنهی یک رهبر مذهبی بجای یک شاه فرنگ رفتهی متجدد، محتاج یک ناجی با لباس سادهی روحانیت بجای لباس شاهانه، شیفتهی یک سخنران با لهجهی محلی بجای سخنور زبان انگلیسی و چشمبهراه یک رئیس نشسته در خانهی محقر در برابر مردم، بجای رئیس نشسته در کاخ سعدآباد در برابر مقامات خارجی بودند.
×××
تا اینجا همه چیز بر وفق مراد مردم بود. ظاهر قضیه باید چیزی میبود که سادگی، محلی، قدیمی و بیرنگ و لعاب بودن را توامان یکجا در خود داشته باشد. برای این سناریو فرد مناسب هم وجود داشت. کسی که شعارهای دلفریب و مستضعفپسندش خیلی زود گرفت. زیرا قشر وسیعی از جامعهی آن دوره، علیرغم فراوانی کار و نعمت، هنوز مستضعف و البته کمبهره از آگاهی بودند و شکی نیست جدای از گذر ۴۰ و اندی سال این نظام و عملکرد بدش، اگر اکنون سطح آگاهی مردم بدتر از قبل نباشد، بهتر هم نیست و حتی اگر شرایط آن دوره، دوباره اتفاق بیفتد، آنان بازهم انتخاب میشوند!
لابد میگویید ممکن نیست. اما دقيقا ممکن است. زیرا حافظهی تاریخی مردم ایران بسیار کوتاه است. بهشدت دهنبین و ظاهربین هستند و البته مهمتر از همهی اینها علیرغم آموزش، گسترش ارتباطات و اینترنت بازهم بهشدت ناآگاهند. شک ندارم که اگر فقط اندکی در رفاه باشند ولو تا ابد دوستدار چنین نظامی نباشند، دشمنش هم نخواهند شد. پس اگر رهبری با همان شمایل گذشته، اکنون حاضر شود و نویدبخش رفاه اندکی باشد و بسرعت و یا بظاهر بخشی از آنرا محقق کند، بیشتر مردم انتخابش میکنند. زیرا بسیاری، هنوز درک درستی از آزادی و دموکراسی ندارند. هنوز نمیفهمند هدف اعتراضاتشان کیست و چیست. هنوز تمام دلخوشیهایشان در گرو خریدهای ارزان و رشد آرامآرام مالی است.
دلخوش به این مقدار نباشید اما نه برای نان ارزان و اتوبوس رایگان!
معترض به این مقدار نباشید اما نه برای ۱۰٪ افزایش حقوق در زیر تورم چندده درصدی!
×××
دموکراسی واقعی، خرید نان ارزان نیست. روغن سرخکردنی فراوان، چرخ زندگی و آرمانهای انسانی را روغنکاری نمیکند. رشتههای ماکارونی، عمر آدم را دراز نمیکند. کت و شلوار و زبان انگلیسی جامعه را جهانی نمیکند. دین و مذهب کسی را به مدینهی فاضله نمیبرد و موشک، امنیت خلق نمیکند. رفتن زنان به ورزشگاه، فقط بیشتر سرگرمشان میکند و نرفتنشان هم همینطور. حذف روسری، فقط به موها هوا میرساند نه به مغز و....
دموکراسی در گرو این عناصر سطحی نیست! اینها به مرگ گرفتن است تا مردم به تب همیشگی عادت کنند.
دموکراسی، فهم بالا میطلبد. دموکراسی واقعی، توسط مردم آگاه فقط قابل اجراست وگرنه هرچیزی با هر نامی که روی کار بیاید تا وقتی مردم ناآگاهاند آش همین آش و کاسه همین کاسه است.
اگر سطح فهم، آگاهی و خواستههای مردم رشد نیابد، با تعویض حکومتها، فقط قدرت دست به دست میشود؛ در آن هنگام حتی اگر دموکراسی شکل بگیرد، بهقول افلاطون آن دموکراسی چیزی نیست جز حکومت مردم نادان!
هرچند معتقدم یکی از دلایل ناآگاهی مردم، وجود همان قدرتهای حاکم است، که چون سدی در جلوی جریان رودخانه جا خوش کردهاند. اما این همهی ماجرا نیست.
www.Soroushane.ir