اولین باکتریهای موجود در تنها اقیانوس سیارهی زمین، کور بودند! البته درستتر آنکه بیچشم بودند. روز و شب بود و ماه و راه پیدا. خورشید میتابید،؛ جهان، روشن بود اما جهان آنان سیاه و تاریک. اساسأ هنگامیکه جهان، روشن باشد و تو نبینی، فرقی با جهان از دم تاریک ندارد!
با اینکه در جهان، همهچیز برای دیدن بود اما آن باکتریها هیچ نمیدیدند. همین ندیدن باعث شد بسیاری از آنان از بین بروند و تلاش برای بقا به چیزی منجر شد که جهان بصری ما و تمام جانوارن دیگر را رقم زد. هزاران سال طول کشید تا فقط آن دسته از باکتریهایی باقی ماندند که نسبت به نور واکنش نشان دادند و همین دیدن و درک نور باعث خلق چیزی بنام" چشم" شد.
چشم با این حجم از پیچیدگی طراحی، از نسخهی ابتدایی تا چیزی که اکنون هست، راه درازی طی کرده. چشمی که ما داریم، نتیجهی همان تلاش اولین باکتریها برای آگاهی بیشتر بود. برای فهمیدن شب و روز. برای ماندن، رفتن و یا هر کاری در بهترین لحظهی ممکن. زیرا آگاهی، شرط بقاست.
آگاهی، درک لحظهی اکنون است!
×××
تندتر دویدن، پرواز کردن، دوزیست بودن، پوست کلفت بودن و خود را به موش مردگی زدن، قابلیتهایی نه لزوما ذاتی که بر اثر انتخاب طبیعی به نوعی تکامل رسیده، تکاملی از سر نیاز به آگاهی. این قابلیتها گاهی موجودی را به سلاحی مسلح کرده، یا به ترفندی متوسل و یا به ابزاری مجهز، که همگی از سر داشتن آگاهی است!
×××
بقا در آگاهی است. در شناخت و معرفت است؛ در دیدن و در فهم و وضوح.
مهم نیست چقدر از بدن و مغزت کار میکشی یا آکبند نگهش داشتی، مهم نیست که سر نترسی داشته باشی و یا محافظهکار باشی. اینکه بقای تو با کدام شیوه رقم میخورد نتیجهی سطح آگاهي توست.
تا دید خوبی نباشد، چشماندازت تار است. تا آگاه نباشی هیچ قابلیت منحصری تو را به مقصد نمیرساند.
چه پوست کلفت باشی، چه موش مرده، چه بلندپرواز باشی، چه تیزپا، چه تندرو و چه کندرو، در هرحال تو با ترفند بقای ميليونها سال قبل ادامه میدهی. اما اگر شبیه اولین باکتریهایی که خواستند آگاهی بیشتری کسب کنند، تو نیز به دنبال شناخت و معرفت بیشتری باشی، دنیا هم روشنتر از اکنون خواهد شد!
آگاهی در معرفت است؛ معرفت، یعنی تاباندن نور به ذهن.
جهان روشن بدون آگاهی همه، فرقی با جهان از دم تاریک ندارد!
www.Soroushane.ir