همکاری داشتم که وقتی پریود میشد به هیچ شکلی نمیتوانست این درد ماهانه را پنهان کند. رنگ رخسارش خبر میداد از درد درون. ولی برای انکار کردنش، خیلی زور میزد تا ناخوشاحوال، به نظر نرسد. اما رنجی مزمن چنان جسم و روحش را آزرده میکرد که به هر کورچشمی میفهماند که این دختر، ناخوش احوال است. تابو را خودش خلق میکرد نه کسی دیگر! تلاش برای پنهان کردنش هیچ ثمرهای نداشت جز آنکه باعث میشد همراهی با احوالش، سختتر شود.
×××
قدیما که ول بودیم توی کوچهپسکوچه، نواربهداشتیهای بزرگ، به اندازهی بربری را میدیدیم که بهخون آغشته شده و در کنجی رها شده بودند. پریودی، بیشتر از دختران برای پسران تابو بود. آنقدر که هر وقت با دستهای از هممحلیها، چندین نوار بهداشتي را میدیدیم وحشت میکردیم، بیآنکه نامش را بدانیم یا دلیل این خونریزی و یا علت این پنهانکاری را. آنقدر ترسناک بود که حتی جرئت گفتن از آن را نداشتیم.
به این یقین رسیده بودیم که در این محله یک نفر دارد جنایت میکند و آدمکش است کسی شبیه چنگیزخان مغول! وگرنه چرا باید اینهمه نوار و کهنهی آغشته به خون را توی یک مشمای سیاه پنهان کند؟ حتی تا مدتی در پی کشف باقی بقایای این جنایت میگشتیم که بیفایده بود!
آنزمان کابوسهایی در این باب هم میدیدم. حتی وقتی دل را به دریا زدم و به مادرم گفتم همچین چیزی در کوچه میبینیم و قاتلی در محله هست، خندید و حاشا کرد. اما توضیح نداد و مرا با ترسها و ناشناختههایم تنها گذاشت.
مدتها طول کشید تا فهمیدم این عادت دخترانه است که اینگونه خونریزی میکند. قاتل، درست در بین پاهای دختران محله بود و هر ماه باید دستهای آلوده به خون و مدارک جرمش را پنهان میکردند که البته از دید بچههای قاطی خاک و خول کوچه، پنهان نمیماند.
×××
پیشتر جوکی در میان مردم دستبه دست میچرخيد؛ اینکه یک نفر به داروخانه رفت و فریاد زد، کاندوم دارید؟ متصدی شتابان به سوی آن مرد رفت و گفت:"آقا زشته، یواشتر. زن و بچهی مردم اینجان. در گوشم بگو کاندوم میخوام، بهت میدم."
مرد خجلت زده کاندومها را گرفت و رفت. بار دیگری به همان داروخانه رفت و خیلی آرام در گوش متصدی پرسید، لیدوکائین دارید؟
متصدی خندید و گفت:"لیدوکائین رو با صدای رسا و بلند بگو، این که عیب نیست!"
مرد با صدای بلند گفت:"پس به اندازهی سکس امشب به من لیدوکائین بده!"
×××
داستان تابو همیشه میتواند به شکلی باشد که در نظر عوام نادرست به نظر برسد. گاهی در عنوانش، گاهی در کاربردش، گاهی در فهمش. پس نمیشود جلوی افشایش را گرفت و تلاش برای پنهانکاری، کوتهنظری است.
چنگیزخان مغول هم ماهانه، خونریزی داشت!
حتی پس از بلوغ تا وقتیکه چه پریود شوید چه نه، درهرحال دخترید؛ روزتان فرخنده.
www.Soroushane.ir