عاشق!
عــاشق آنست، سخنــرانی دل گوش کند
دل کند قبـــله، خِرَد را که فراموش کند
دل اگــر گـوید از آن مستی پیــمانه و می
بایـد از دل بپذیــرد که از آن نوش کند
یا اگـــر دم بزند از مَه روشنگــر شب
هر چـه جــز آن مَه شب بیند و خاموش کند
دل اگــر کهنهی دلسادگی تجــویز کند
عــاشق آنست لباسش همه تنپوش کند
توشه بر صد سفر دل نهد آن شــوق وصــال
توشــه برگیرد و آن را همـــه بر دوش کند
عاشق آنست بــگرید ز دل از رنج فراق
آنقدر گــریه که خود غافــل و بیهوش کند
هر که دل دارد و دل خواهد از او یار و نگار
باید آنکس ز ســـروشم غزلــی گوش کند
www.Soroushane.ir