هادی احمدی (سروش):

دغدغه‌ی بزرگ پسران نوجوان، ریش درآوردن است و دغدغه‌ی بزرگ دختران نوجوان، سینه درآوردن. این دغدغه، برای بزرگ شدن است و برای این‌که مردم حساب دیگری از ما ببرند. پسران با تیغ به جان صورت بی‌مو می‌افتند تا ریشه‌ها را تحریک کنند که کُرکی را سبز شده تحویل برهوت صورت دهند و دختران به سوتین‌های ابری و اسفنجی چنگ می‌زنند تا سینه‌هایشان را برای چنگ زدن آماده کنند.
بزرگ شدن زوری پیش از زمان موعد، دغدغه‌ي همه‌ی ما بوده و هست. مشکلی که هست ما نیستیم که زود به بلوغ نرسیده‌ایم بلکه مشکل نظرات و دیدگاه اطرافیان است و آنانی که یک شبه به بلوغ می‌رسند، از این‌رو وقتی در قیاس با آنها قرار می‌گیریم احساس می‌کنیم جا مانده‌ایم و حتماً عیب کردیم که رشد نمی‌کنیم.
×××
حکایت بلوغ نوجوانی دختر و پسر دقیقاً در کسب‌وکارها هم دیده می‌شود. با تاسیس شرکت یا راه‌اندازی یک کسب‌وکار باید ابتدا وانمود کنی که چندین نفر نیرو داری و فلان و بسانی. وگرنه مشتری شما از این‌که احساس کند شما بزرگ نیستند و یا به بلوغ نرسیده‌اید ممکن است سمت شما نیاید. به‌هرحال اینجا نیز بحث بده‌بستان است. برای خواهان مهم است که خوانده چه در بساط دارد؟ این یعنی همان سوتین‌های اسفنجی، همان تیغ کشیدن روی صورت بی‌مو.
جایی دیدم که خانمی می‌گفت وقتی شرکتم را تاسیس کردم یک نوار کاست از صدای تایپ کردن را هنگام تلفن مشتری، پخش می‌کردم تا آنان فکر کنند که ما بزرگیم و چندین نفر در حال کار کردن هستیم!
×××
بلوغ، چیز جذابی است. اما هم بلوغ زودرس بدبختی است هم دیررس. ظاهراً هیچ‌گاه به هنگام نیست زیرا یا ما زودتر از مردم می‌فهمیم یا مردم زودتر از ما در این صورت زمان بلوغ بدن/شرکت قابل تنظیم نیست! این یعنی وقتی فکر بزرگی داری، کوچکی و وقتی بزرگ هستی، عین یک بچه به نظر می‌رسی. ظاهراً در ابتدا تنها راهکار، بزرگنمایی است!
نظر مردم اگرچه مهم نیست اما ما دقیقاً طبق آن رفتار می‌کنیم زیرا سود و زیان ما در آن است بر آن اساس است که از ما حساب می‌برند و هیچ چیزی تلخ‌تر از این نیست که طرد شوی و یا نادیده گرفته شوی. ازاین رو کسب‌وکارها به‌واسطه‌ی بزرگنمایی سعی در این دارند که خودی نشان دهند یعنی وانمود کنند که بالغ شده‌اند. حتی برخی از آنان، مفت کار می‌کنند تا فقط رزومه سازی کنند. حتی فریلنسرها هم چنین کاری می‌کنند.
×××
خیلی خوب یاد دارم اولین پروژه‌ای که قرار بود بگیریم در یک سازمان دولتی بزرگ بود. حتی حضور خالی‌خالی در کنار رقبا و بزرگان، خودش شاهکاری بود برای شرکتی که هنوز مهرش خشک نشده بود. در جلسه‌ی دمو، مدیر فناوری آنجا گفت اگر با یک سوم قیمتی که پیشنهاد دادی کار کنی برای خودت و شرکتت رزومه‌ی خوبی می‌شود چون ما یک سازمان بزرگیم. اما نپذیرفتم با این‌که اوایل هیچ مشتریی هم نداشتیم. من نگفتم مشتریان زیادی دارم اما گفتم خدمتی که عرضه می‌کنم مشتریان زیادی دارد اگر شما نخواهید با قیمت پیشنهادی من کار کنید من زمان چندانی ندارم. درست یا غلط، بالاخره آن پروژه را با قیمت پیشنهادی دلخواه گرفتیم.
وانمود کردن به بلوغ دقیقاً وقتی که لحظه‌ی راستی‌آزمایی‌اش فرا برسد بسیار دردناک است تصور کنید چه احساس ناخوشایندی است وقتی کسی که مدعی بلوغ است را در آغوش بگیری اما چیزی در چنته نداشته باشد!
www.Soroushane.ir


0 0 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: لینک های همرسانی مطلب در سمت چپ صفحه هست دوست داشتی به اشتراک بگذار!
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x