این جملهی کلیشهای " که باید برای خودم کار کنم" را از ذهنتان بشورید، شما حتی وقتیکه کسبوکاری راه بیندازید در هر صورت برای دیگران کار میکنید. زیرا برای کسب مشتری و جلب رضایت آنان و توسعهی کار، همیشه باید برای دیگران کار کرد. این دیگران: یا کارفرمایان هستند یا مشتری یا مردم یا مخاطب. کسی که فقط برای خود خودش کار میکند یعنی مشتری هم ندارد!
تنها تفاوت کارمندی با کارآفرینی در این است که دستمزد را بجای اینکه از کارفرما بگیرید از مشتری خواهید گرفت. کسی که هرگز در طول دوران کارمندی، رضایت کارفرمای خود را جلب نکرده، خود را توسعه نداده و قدمی برای یادگیری و افزایش سطح مهارتهایش برنداشته، کارآفرین موفقی نیز نخواهد شد. بخصوص آنکه اگر در طول کارمندی، چه کار میکرد چه نمیکرد سر برج حقوقش را میگرفت اما در کارآفرینی خبری از حقوق سربرج نیست و برای درآمدزایی باید سرسختانه کار کند، خلاقیتهای بیشتری بخرج دهد و بیشتر تلاش کند.
میشود کارمند موفقی بود که رشد خود را با رشد سازمان گره زد! همیشه موفقیت، با رها کردن کارمندی نیست. کارمند موفق، کم از کارآفرین موفق ندارد. بسیاری از دلايل شکست افرادی که بدون پرورش خویشتن از شاخهای به شاخهای میپرند همین است که فکر میکردند صرفآ تغییر مسیر، موفقیت بههمراه دارد بیآنکه در خود تغییری ایجاد کرده باشند. رهرو آرام در هر مسیری، رهرویی آرام است! مگر آنکه شیوهی راه رفتنتش را نیز تغییر داده باشد.
×××
حتی اگر کارمند هستید باید به شکلی کار کنید که انگار برای خودتان(مشتری) کار میکنید آنگونه خواهید دید پیشرفت شما در هر حوزهای زبانزد خواهد شد. اگر سازمانی قدر شما را نداند یعنی به اندازهی کافی رضایت مشتری خود را بدست نیاوردهاید بلکه فقط از دید خودتان خوب بودید نه از دید دیگران!
چه کارمند باشید، چه در نقش کارآفرین ظاهر شوید، چه در مقام فریلنسری حاضر شوید و چه کار در خانه کنید و یا به شکل مجری یا پیمانکار مشغلهای را برای خود مهیا میکنيد، بدانید که اساس کار کردن درست، یادگیری و توسعهی فردی، خلاقیت، تلاش روزافزون و تغییر ذهنیت است. فراموش نکنید برای کسب رضایت از کسی که در ازای انجام کاری از او قرارست اجرت دریافت کنید این موارد جزو مبانی کلیدی موفقیت است. بخصوص آنکه در کسبوکارهای شخصی، اهمیت و الزام بیشتری پیدا میکند.
تغییر، همیشه با ریسک همراه است. فقط کسی از تغییر مسیر شغلی سربلند بیرون میآید که تصمیم آگاهانه بر اساس مدیریت تغییر بگيرد. یعنی با تمهیدات بجا، ارزیابی و شناخت کافی که برآمده از درک توانایی فردی در انجام کار، ایده، خلاقیت و قدرت کسب رضایت مشتریانست، میتواند ریسک تغییر را به حداقل برساند.
کاهش نرخ ریسک تغییر، چیزی است که قادرست امکان موفقیتآمیز بودن تغییر را تضمین کند.
www.Soroushane.ir