سال ۱۳۸۱ درست ۲۰ سال پیش عضو هیئت تحریریه مجلهی آرمان بودم و قلم فرسایی میکردم. یک روز مطلبی اجتماعي باید مینوشتم من نیز موضوع رابطهی دختر و پسر را انتخاب کردم که شوربختانه بایکوت شد و منجر شد دیگر چیزی برای این نشریه ننویسم. مغز کلام این بود که چه دختر و چه پسر میبایست باهم رابطه داشته باشند تا هم خودشان را بشناسند و هم جنس مخالف را بیشتر. این رابطه میتواند حتی به سکس هم منتهی شود، چه اشکالی دارد که فرد در سن جوانی دنبال جوانی و کشفیات بیشتر باشد؟ اوایل فکر میکردم چون جوان هستم و سرم داغ بود این را نوشته بودم اما بعد از سالها هنوز هم روی این دیدگاه پافشاری میکنم.
از آن روز تاکنون ذهنیتم در خصوص ارتباط دختر و پسر پابرجاست. چه بسا که آسیبها و عقدههایی که بعلت نداشتن رابطه، تا آخر عمر همیشه گریبانگیر فرد خواهد بود و از هرجایی به شکلی بیرون خواهد زد. فارغ از آموزشهای بسیار ناقص جنسی که فقط به تولید نسل و تنظیم خانواده تمرکز داشت هیچ جوانی شناخت درستی از رابطه ندارد و همگی در خفا بدنبالش میگردند و بسیاری از آن بعنوان تابو یاد میکنند. تردیدی نیست که هر چیزی که به شکل پنهاني باشد آسیبزاست و بسیاری از پیامدهایش غيرقابل کنترل و پیشبینی است. این ادعای روشنفکری نیست، رابطهی دو جنس مخالف چیزی است که جزو نیازهای بنیادین جنس نر و ماده است که در صورت نداشتن و در گیرودار نفهمی ها بیشتر به فرد آسیب میزند تا در صورت داشتن.
بسیاری از ما هنوز فرق بین کشف جنس مخالف و شناخت جهان پیرامون را با هرزگی نمیدانیم فکر میکنیم اگر دختری با پسری رابطه دارد پس هرزه است درحالیکه هرزگی زاییده ذهن سرشار از عقده و کمبود است و دختر و پسر هم ندارد.
دختری که دست نخورده است، یعنی بقول عامه، دامنش پاک است تردیدی نيست که افکارش هنوز درگير ناپاکی است! زیرا یا درحال سرکوب احساساتش است یا درحال شکنجه کردن خويشتن.
لزوما داشتن یک رابطه، هرزگی بدنبال ندارد و هرزه نیز دنیا را از دید خود خواهد دید… شبیه حکایت گوسفندی که از روی جوی آبی پرید، بزی گفت، وای وقتی پریدی دنبه ات رفت بالا و ناموست را دیدم، گوسفند گفت تو چه بپری چه نپری ناموست همیشه پیداست!
www.Soroushane.ir