هوسی بر زده بر کاسهی لبریز خدا
تا که قدری همه از کاسهی لبریز ز عشق
پُر شوند از تب افکار و وجود.
هوسی آمد و میساخت تنم را به شبی
که شد آلوده پیِ این تنم از آب کثیف.
×××
چون بگوید که مرا!؟
ایزد پاک و تهی گشته ز جسم:
"برو ای بنده مسکین که دلپاک شوی
تا که نزد دلم آیی و به افلاك شوی."
ایزدم میداند...
نشود پاک، کثیف.
نشود، پاک کثیف.
که سر از هیچ برآرم به وجود.
من ز هر جنبش آن آب کثیف
به هوسخواهی خویش
گشته آلوده بسی
نشود پاک دگر از تن آلوده کسی!
www.Soroushane.ir