شعر، دنیای احساسات قلبی و رؤیاهای درونی است و علم، یکرویهی فکری است. قیاس شعر و علم شاید بیراه باشد اما این دو شبیه دل و عقل هستند! گاهی چنان در هم فرو میروند که مرزی بین آن دو دیده نمیشود یکجایی میبینید شعر، تماماً علم است و جای دیگری، علم، تماماً شعر.
×××
خواجهنصیرالدین طوسی یک عالم بود و یک شاعر. کسی که برای فهم بهتر علم، آن را به شعر میگفت تا دانشجویانش بهتر مطالب و مباحث علمی را درک کنند. رویهی جالبی که باعث شد علوم سخت را بر ردیفی از وزن و قافیه سوار کند تا سادهتر به خورد جان آدمی برود.
او خیلی خوب فهمید که زبان علم، خشک است و سخت. درست شبیه عقل که گویی یک موجود خشکمقدس است! ازاینرو، آن را سوار بر مرکب شعر کرد تا زودتر به مقصد و مقصود برسد.
این رویکردی بود که مولانا نیز از آن بهره برد و فلسفه را به زبان شعر بازگو کرد. خیام، نیز زمان اکنون و چرخهی حیات را بر اساس نجوم گفت و بسیاری دیگر به همین شکل...
با اینکه خودِ شعر، علم است اما هر علم دیگری را میشود به شعر آغشته کرد به وزن و ریتم و ردیف و قافیه و به آرایههای دلفریب. زیرا چیزی که قلباً پذیرفتهنشده باشد، عقلاً سخت پذیرفته میشود!
×××
امروز روز مهندس بود. مهندسی که شاعر بود. شاید من نیز مهندس شاعرم!
هندسه، علم زاویههاست. شعر، نیز نگاهی زیبا از این زوایاست! پس کسی که مهندس است، حتی اگر آن را بر قریحهی شعر جاری نسازد حتماً که آنچه میگوید و میسازد بر تخیلات شاعرانه است. پس روز مهندس، روز شاعر هم هست. روزتان فرخنده.
www.Soroushane.ir