بیکسی!
در سرزمین بیکسی، غم قصهای افسانه نیست
با هر که باشد آشنا، غم بر کسی بیگانه نیست
دانی که شمع این نهان میسوزد از تنهاییاش؟
تاریکی شب محرمش ، همدم که آن پروانه نیست
این راز تنهایی ما با همدلی افشا نشد
جز آنکه در خود دیدهای، محرم به دین وخانه نیست
راهی ندارد کودک دل را بجز این همدلی
تا بلکه هر کس گویدش او جاهل و دیوانه نیست