جیحون!
از گنج قارون سکهای گر کم شود چون میشود؟
اما اگر این جان من در غم شود، خون میشود
یک بوسه بر چشمان تو کم میکند از چشم تو؟
لیلای شیرینی چنان فرهاد، مجنون میشود
بر جان تو افسانه نیست این حس بیفرجام من
هرکس تو را بیند چنان مدهوش و افسون میشود
بر گوشهی چشمان من از غم که اشکی زاده شد
با بیمحلیهای تو این اشک، جیحون میشود