آدم عوضی! [قسمت پنجاهوچهار]
چرا یک زن باید تنفروشی کند؟ این واژهی تنفروشی، بار سنگینی دارد برای داشتن یک رابطهی جنسی در ازای دریافت پول یا سه وعدهغذای منظم. این صفت بیجایی است! چون همه به معنای واقعی تنفروشی میکردند، دولت، مردم، مهاجران هندی. تنهای سالم و تنهای تکهپاره شده که بدون رد پیوند، خیلی زود به بدن ناقصالعضو دیگری جوش میخوردند با زمان نقاهت بسیار کم و بدون سرکوب سیستم ایمنی بدن.
واژهی تنفروشی به آن شکلی که مرسوم است را آن دختر عریان و زیبای پشت ویترین آن فروشگاه برای من آشنا کرد. خاطرهی دیدن او چیزی نبود که بهسادگی از ذهنم شسته شود. او لقمهای از ساندویچی بود که هنوز نبلعیده بودمش! هرجایی میرفتم چشمم به دنبال آن لقمه بود. هرکسی را میدیدم به شکلی گوشهای از چهره، طنازی، اندام و اشارات او را برایم تداعی میکرد با این وصف هیچکس دقیقاً شبیه او نبود. شاید هم اینهمه جذابیت فقط در نگاه من بود. شاید چون بار نخستی بود که چنین چیزی را میدیدیم آنهم در زمانی که هورمونهای جنسیام در بالاترین سطح لبریز شدن قرار داشتند نمیدانم هرچه بود من چیزی را از دست دادم که از ابتدا هم نداشتمش!
×××
رفتن به بردگی جنسی یعنی آرامش خاطر؛ یعنی لذت بردن بدون سگدو زدن! زنان و دختران زیادی، خود را به این کار میگماردند. چیزی که برخی از زنان متأهل هم بیشباهت به آن نیستند. با این تفاوت که در قرارداد ازدواج چنین چیزی را قید نمیکنند. نمینویسند زن به بردگی جنسی رفته. درحالیکه برای بسیاری این قرارداد فقط یعنی پول شوهر در ازای سکس زن. اما فقط این نبود حتی پسران جوان نیز از این کار خوششان میآمد. آنان نیز با بردگی جنسی همجنسگرایی میانهی خوبی داشتند و برخی هم برای کارهای سخت عمارات اشراف به بردگی گرفته میشدند. بردگی هرگز در طول قرنها از ذهن بشر خارج نشده، بلکه فقط شکلش تغییر کرده. گاهی جنبهي قانونی به خود میگیرد. گاهی جنبهی احساسی و گاه جنبهی شغلی. بردگی، همیشه هست... آدمها همگی بردهی روزگارند. برای زندگی هرکاری میکنند. مهم نیست آلت جنسیاشان را بفروشند یا اندام بدنشان یا توان فیزیکی و یا قدرت فکریشان را.
ادامه دارد...
پر از مفهوم و در خور تامل
سپاسگزارم بر آفتاب باشی و مانا
چقدر این قسمت رو خوب گفتید???
خوب میبینی عزیز