سایه تا كی مرا دنبال كردن!؟
كه من از تعقیب خود واماندهام.
برو …
برو سایهی درختی شو تا گویند استقامت هنوز در درخت پیداست.
برو سایهی صخرهای شو تا كه گویند از صلابت صخره.
برو سایهی موری شو كه همره قناعت و تلاش است.
برو تا من دمی در این اندیشه نشوم كه وجود دارم.
من از سایه بودن تو، فقط سیاهیاش را به ارث بردم.
یا برو؛ یا اگر ماندی سایهی بیسری باش تا نكند خلایق بگویند: آن سایهی آدم است؛ آدمی كه در نیاز است!