بزرگترین ارتش جهان، ارتش چین است حدود ۲.۵ میلیون نفر.
با احتساب حلقهی حاکم و نمایندگان و لباس شخصیهای دولتی و لباس مجلسیها! ممکن است این عدد به ۳ میلیون نفر هم برسد. فقط ۳ میلیون نفر! از سویی جمعیت خود چین بیش از ۱ میلیارد و ۴۰۰ میلیون نفر است و این رقم عظیم توسط همان ۳ میلیون نفر کنترل و هدایت میشوند و آنان را به هر سویی که بخواهند میبرند. درحالیکه همین جمعیت عظیم، که تمام امور و چرخهی حیات کشور را در دست دارند، بدون نیاز به هیچ سلاحی میتوانند هر کاری بکنند و هر خواستهای را به کرسی بنشانند. فقط کافیست باهم راهپیمایی کنند و یا باهم یکباره دست از کار بکشند! بدون تردید در آن هنگام، هیچ سلاحی نیز قادر به نابودی همهاشان نیست.
چین، مثال بود. پرسش این است که چه چیزی باعث میشود اقلیت بر اکثریت، خیلی آسان حکومت کند و عدهای اندک قادرند جلوی هر اعتراضی را بگیرند و مردم یکجا، همزمان و بطور دستجمعی ازشان بترسند و فرمانبردارنشان شوند؟
پاسخ فقط یک چیزست: ترس فردی!
هرکسی فکر میکند اولین نفری است که شکست میخورد و کشته میشود، در حالیکه وقتی میخواهد به موفقیت برسد این تفکر را ندارد و نمیگوید که اولین نفری هستم که میتوانم موفق شوم! این نشان میدهد ما آدمها ذاتاً ترسوییم و با ترس، بیشتر همراهی میکنیم تا با شجاعت. ترس، سادهترین و بیدردسرترین کار است. بخاطر همین، اکثریت از دردسر فراریاند. همین میشود که اقلیتی که عاشق دردسرند، مشاغل سیاسی و حکمرانی را در دست میگیرند و خیلی آسان بر این ترسوها حکومت میکنند.
ترس فردی، امپراتوریهای بسیاری را سرپا نگه داشت. فرودستان متوجه میشوند که از نیرویی فراتر از امپراتور برخوردارند اما خیلی دیر. آنهم درست زمانیکه بفهمند ترسشان بیفایده است!
این داستان تکراری از هزاران سال پیش از فراعنه بوده و هست و خواهد بود...!