زندانِ بدون زندانی، خالیبند است!
#کاریکلماتور #واژه_گردان
پانوشت:
زندان را چه کسی ساخت!؟ گناه یا خطای آشکار؟ آن کاری که همه در خفا میکنند چرا زندانی برایش نیست!؟ هیچ زندانی، خالی از زندانی نیست. تا وقتی قفس ساخته میشود گیر آوردن پرنده برای لذت بردن از حبس کردنش لذتبخش است و کاری آسان. با هر بهانهای. یکی برای اینکه بگوید قفس دارد. یکی برای اینکه ادعا کند پرندهها برایش هورا سر میکشند. دیگری برای دیدن شکسته شدن و خُرد شدن پرندگان خوشصدا. آنیکی برای تماشای نپریدن. یکی برای درس عبرت دادن به پرندگان بیرون از قفس و یکی هم برای زجر دادن پرنده.
ساخت زندان، مطمئناً کار آدمها نیست بلکه کار افکار پوسیده است. افکار مذهبی و سیاسی. افکاری بر سر قوانین نانوشته که خیلی زود حاکم بر مغز آدمها شد. حتی در مرفهترین و دمکراسیترین سرزمین دنیا، هم زندان هست، هم زندانی و هم قوانینی برای زندانی کردن. فقط مشخص نیست ابتدا زندانی بود و یا زندان؟ زندان را ساختند برای یک خطاکار یا درستکاری که در برابر قدرت زمانه، برچسب خطاکار را گرفت؟ شاید قوانینی وضع کردند که مردم خطاکار شوند تا به زندان بیفتند و شاید زندان ساختند تا مردم، به خطاکاری تشویق شوند. نمیدانم اما کاش جای تمام قفسها، چمنزاری بود تا با تمام دلخوشی بدون هیچ ترسی روی چمنها غلت خورد و زندگی را زندگی کرد، نه آنکه تماشا!