آدم عوضی! [قسمت دو]
از تمام بزرگی دنیا تنها چیزی که فهمیدم این بود که پایینتر از کوچهی ما خیابان بیانتهایی است که قبلاً بیابان بیانتهایی بود و یک دریاچهی خشکیده از مردگان بنام قبرستان. اما دیگری خبری از حفرههای مستطیلی کَنده شده نیست. اثری از سنگ قبرهای افقی خوابیده روی زمین نیست. روزها، آنقدر شلوغ و پُر ازدحام است که اصلاً نمیشود به آنجا رفت و شبها آنقدر تاریک و ترسناک و خلوت است که جرئت رفتن به آدم دست نمیدهد. البته برای یک پسر بازیگوش و کنجکاوی چون من، همهی اینها بهانه است. بارها و بارها با هممحلیهایم به آنجا میرفتم و از دور نظارهگر آن خیابان مخوف میشدیم. هرچند فقط کنجکاوی نبود که مرا به آنجا میکشاند بلکه نیاز به آنچه که آنجا عرضه میشد باعث شد بیشتر روزهای نوجوانیام را آنجا سپری کنم. اوایل از دیدن صحنههای وحشتناک تا مدتها پشتم تیر میکشید و از اینکه به این دنیای کوچک حتی در حد همین کوچه و خیابان چشم گشوده بودم زمین و زمان را نفرین میکردم.
ترس، خون، بوی تعفن، سراسر مغزم را در خود آغشته کرده بود. با دیدن مناظر هولناک، هر روز بالا میآوردم و هر شب کابوس میدیدم اما کمکم عادت کردم، درست به مانند تمام مردمی که به این شرایط عادت کرده بودند. فهمیدم حتی به ترس هم میشود عادت کرد. شبیه پزشک جراحی که خیلی زود به صحنههای دلخراش عادت میکند. آنقدر عادت میکند که میتواند روی جنازهی یک آدم متلاشی شده، پیتزا با سس گوجهی زیاد، میل کند و خرواری بذاق دهانش را روی لقمههای آغشته به رنگ خون بریزید و با صدای ملچ مولوچ زیادی ببلعد و حتی ازش لذت هم ببرد! دیدن آدمهای زنده که به چنین ترسهایی عادت میکنند، ترسناکتر از دیدن مردگان است.
ادامه دارد…
خیلی حواشی داره متن….. حوصله بر هست. نمیشه شسته رفته تر کرد؟
مهدی/مینو عزیز ممنونم از ثبت نظرت. اتفاقا خیلی مختصره این رمان. تقریباً خلاصه است و حاشیه نداره. داستان مشخصه و حول محور یه پدر و پسر میچرخه.
اگر ریزتر و موردی نظر بدی ممنون میشم
مشتاقانه دنبال میکنم داستان رو
باعث افتخاره
بسیار مشتاق شدم…
سپاسگزارم ممنون از همراهیت
عالی بود
سپاسگزارم پروانه عزیز
نوشته با نگاه به مسائل اجتماعی موشکافانه و بعضا روانشناسانه همراه است . شخصا از خواندنش لذت بردم و مسلما اندوه منو بهمراه داشت برای وجودمسائل ومغضلات موجودی که دقیقا اشاره شده .
سپاسگزارم از نظر و همراهی خوبت- عزیز دل. برآفتاب باشی.
عالی
زنده باشی علیرضا جان
دمت گرم
داداش
عزیزی- زنده باشی