آدم عوضی ۱

هادی احمدی (سروش):

آدم عوضی! فصل یک [قسمت یک]
تا پیش از این، فکر می‌کردم به دنیا آمده‌ام تا دنیا را ببینم و در این دنیا زندگی کنم. اما دیدم نه! خبری از دنیا نیست. توی همین کوچه‌ی قدیمی چشم باز کردم، یکهو زندگی شروع شد و توی همین کوچه هم بزرگ شدم، بعید می‌دانم که پایان زندگی را هم در همین کوچه به سرانجام نرسانم! دنیایی که من انتظار داشتم به اندازه‌ی یک کوچه‌ی تنگ و باریک، خلاصه شده. شبیه بسیاری از آدم‌هایی که می‌آیند و می‌روند. آنقدر سبک و ساده که حتی سنگین است که روی سنگ مزارشان بنویسند تاریخ به دنیا آمدن و تاریخ از دنیا رفتن! هرچند خوشبختانه مدت‌هاست که دیگر مُرده‌ای را دفن نمی‌کنند. خبری از سنگ قبر و قبرکن و غسالخانه نیست. گورستان‌ها، تهی از جنازه شده؛ حتی تهی از استخوان‌های مردگان قدیمی. همه جا را کَنده‌اند و مبدل به چیز دیگری شده. چیزی ترسناک‌تر از قبرستان!...

ادامه دارد...[شماره‌ی هر قسمت از این رمان در پایین قابل مشاهده است برای خواندن ادامه‌ی داستان روی آنها کلیک نمایید.]

0 0 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

14 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مهدی
مهدی
2 سال قبل

خیلی حواشی داره متن….. حوصله بر هست. نمیشه شسته رفته تر کرد؟

ساحره
ساحره
2 سال قبل

مشتاقانه دنبال میکنم داستان رو

Behnaz
Behnaz
2 سال قبل

بسیار مشتاق شدم…

پروانه
پروانه
2 سال قبل

عالی بود

فانید
فانید
2 سال قبل

نوشته با نگاه به مسائل اجتماعی موشکافانه و بعضا روانشناسانه همراه است . شخصا از خواندنش لذت بردم و مسلما اندوه منو بهمراه داشت برای وجودمسائل ومغضلات موجودی که دقیقا اشاره شده .

علیرضا بخیت
علیرضا بخیت
2 سال قبل

عالی

مهدی
مهدی
2 سال قبل

دمت گرم
داداش

error: لینک های همرسانی مطلب در سمت چپ صفحه هست دوست داشتی به اشتراک بگذار!
14
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x