بهمحض اینکه خاک، گورکن را دید، قالب تهی کرد!
#کاریکلماتور #واژه_گردان
پانوشت:
خاک، برای گورکن یک مستطیل توخالی با حداکثر طول دو متر است. چاه برای چاهکن یک استوانهی توخالی به عمق حداقل دو متر است. بااینحال نه گورکن ته این آه میماند نه چاهکن ته این چاه. ولی زندگیشان بر لبهی این حفاریها میچرخد. آنان بهشدت وابسته به کَندناند. حفرههایی را در دل خاک میکَنند تا حفرههای زیادی را در زندگی پُر کنند. شاید خواستهی قلبی گورکن، مرگ بیشتر آدمها نباشد اما نیاز او این را میخواهد. هر چه آدم بیشتری بمیرد، مستطیلهای بیشتری را در دل خاک حفر میکند آنگاه راحتتر زندگی میکند این یعنی برای آسوده زندگی کردنش، باید دیگران هم آسوده بمیرند! تلخ است این حکایت اما واقعیتی غیرقابلاجتناب است. گورکن، خَم به ابرو نمیآورد از اینکه آنچه حفر میکند برای پادشاه است یا برای یک مسکین بینوا. با اینکه مرگ را نمیخواهد اما آن را برای دیگران آرزومند است؛ حتی اگر مدتی با حفر خاک، دلش بلرزد و به گریه بیفتد. شکی نیست خیلی زود عادت میکند. قسیالقلب میشود و مرگ آدمها مبدل به یک روزمرگی بیهوده میشود و کَندن بیشتر خاک به یک شغل پردرآمد.
در زندگی، بسیاری هستند که گورکن و چاهکن نیستند اما تا میتوانند از دیگران میکَنند تا حفرههای زندگی خود را پُر کنند آنچنان که دیگران با دیدنشان، قالب تهی میکنند. قالب مستطیلی یا استوانهای به عرض و طول و عمق بسیار. با این تفاوت که همیشه ته این قالب تهی باقی میمانند. زیرا حفرههای زندگیشان پرنشدنی است و هر باری که قصد کَندن از یک نفر را دارند، اعتمادی را برای همیشه از بین میبَرند!