از بس از خودش تعریف کرد، فن بیانش سوخت!
کاریکلماتور #واژه_گردان
پانوشت:
نواقص ما زمانی به چشم میآیند که کمالات خود را تماماً به نمایش گذاشته باشیم! کسی که مدام از خود تعریف میکند در جملاتی که بر زبان میراند دیگر حرفی برای تعریف نمیگذارد! جملاتش سراسر چیزی نیست جز تکرار یک فاعل در ابتدا و وسط و انتها! فاعلی که خودش هست و دیگر هیچ!
خودستایی و قبول داشتن خود، بسیار مهم است تا خودت را باور نداشته باشی، دیگران تو را باور نخواهند کرد؛ اما کسی دوست ندارد مدام بر مغزش بکوبی که من چنینم و چنان. در هنگام تعریف از خود، فن بیانت خواهد سوخت و از کار خواهد افتاد؛ زیرا زمانی که مدام به برق باشد، نوسانات برق، کارَت را خواهد ساخت! آدمها پشت نگاهشان پنهانشدهاند اما زبانشان آنها را لو میدهد! زبان، گویای تمام محاسن و معایب ماست. چه زیادند محاسنی که با گفتن مکررش، مبدل به معایب میشوند.
کمگوی و گزیده گفتن شاید نسخهی خوبی برای علاج این شدت و حدت خودستایی باشد. این بدان معنا نیست که خود را بهخوبی ارائه نکنی. بلکه ارائه کردن خویشتن، امری ضروری است. اما از حد که بگذرد جلسهی معارفهی شما، خستهکنندهترین جلسه خواهد شد. موفقیتها، خود گویاست نیازی به جار زدن هرروزه در کوی و برزن نیست!