هادی احمدی (سروش):

در سازمانی بودم که هر ماه بودجه‌ی نامشخصی برای کارانه درنظر می‌گرفتند. دقیقاً شبیه یک سفره‌ی پهن شده که از همان بالا که بزرگ فامیل بعنوان مهمان می‌نشست، بشقاب و شکمش را چنان پُر می‌کردند که نای نفس کشیدن برایش باقی نمی‌ماند، همه چیز دم دست او بود هرچقدر دوست داشت برمی‌داشت. به وسط سفره که می‌رسید برخی نیز سهم بزرگی داشتند حتی گاهی بیشتر از ظرفیت بشقابشان. به انتهای سفره که می‌رسید ته مانده‌ی استخوان‌های تراشیده شده به تیغ دندان نفرات بالاتر، باقی می‌ماند تا میزبانان که مدت‌ها زحمت تدارک برپایی چنین سفره‌ای را کشیده بودند از گرسنگی نمیرند! بشقاب بزرگی داشتند اما آنقدر غذا در آن کم ریخته می‌شد که اصلاً دیده نمی‌شد!
-------
آن سازمان به واحد فروش چه مدیر بود چه کارمند، کارانه‌های میلیونی می‌داد و به مدیران ارشد فناوری اطلاعات نیز همان‌گونه اما با درصدی کمتر، مدیرانی که فقط سمت داشتند نه وظیفه و مسئولیت، مدیرانی که نقشی در فناوری اطلاعات نداشتند!
و به مدیران جز و کارکنان فناوری اطلاعات که می‌رسید همه چیز محو می‌شد. شاخص‌های عملکرد سربرمی‌آوردند و هر KPI-یی تعریف می‌شد تا سهم کمتری به آنان برسد.
-------
برداشت مدیران ارشد این بود که واحد فروش، سودآورست و پول را به سمت سازمان جاری می‌کند اما واحد فناوری سودده نیست! در حالی‌که فقط یکبار نرم‌افزار مالی از کار افتاد قادر به تحویل خودرو به ۱۰۰۰ مشتری نشدند چه آنهایی که تمام پول را داده بودند چه آنانی که منتظر بودند تا خرید کنند!
وقتی یکی از مشتریان شاکی داخل اتاق مدیر فروش شد، مانیتورش را کوبید زمین و خُرد و خمیر کرد و فریاد زد:"مرتیکه شب عید است و من هنوز ماشینم را تحویل نگرفتم!" فهمیدم کجا سودده بود و کجا نبود!


0 0 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

0 نظر
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
error: لینک های همرسانی مطلب در سمت چپ صفحه هست دوست داشتی به اشتراک بگذار!
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x