این جملهی استیوجابز و البته شعار شرکت اپل که میگوید: "Think Different "را بکار گیریم یا "چشمها را باید شُست و جور دیگر باید دیدِ" سهراب سپهری!؟
هر دو یکی است! با این تفاوت که نگاهِ بدون تفکر، فقط بازگذاشتن چشم است و تفکر بدون تغییر نگاه، تکرار افکار قبلی است!
نمیشود متفاوت اندیشید اگر همیشه با همان تفکر تکراری ادامه دهی و نمیشود جور دیگر دید اگر همه چیز را همانگونه که هست میبینی! بنابراین باید چشمها را بشوری!
بخش بزرگی از فلسفهی غرب و شرق دعوا بر سر همین است که ما چیزی را میبینیم یا آن چیز خود را به ما مینمایاند!؟ این یعنی درک و فهم ما از آنچه که در چشم ما نقش میبندد است یا از آنچه در ذهن باقی میماند!؟
اینکه استیوجابز چیز زیبایی گفته، قدرت برندینگ و بزرگنمایی رسانهای است وگرنه بهتر از او و پیشتر از او، عرفا، شاعران و نویسندگان ما عنوان کردهاند. با اینحال هر دو زیبا هستند.
هر دو بیان، از یک چشمه، جاری شدهاند. از چشمهی درست اندیشیدن! زیرا دنیا مملو از تشابهات است. آدمهایی با ظواهر مشابه و تفکر مشابه!
گاهی در چهرهی آدمها که دقت میکنم بخوبی مشخص است که تمامی چشمها، بینی و گوش و حالت مو و لبها و فرم صورت از چند الگوی مشخص و ثابت جدا نیست. آن چند الگوی کلیدی و ریشهای را نیز که دنبال کنیم در نهایت به یک چیز مشترک میرسیم یا میمون یا آدم!
حتی گاهی میترسم از دیدن دو گوش روی کلهی آدمها!
بهواقع آدمها از نظر ظاهری علیرغم برخی تفاوتها شبیه همند! ولو آنکه اثرانگشت متفاوتی داشته باشند! پس تعجبی نیست که ریشهی افکار متفکران نیز بیشباهت به هم نباشد، ولو آنکه امضای متفاوتی پای نوشتههایشان بزنند!
بنابراین متفاوت اندیشیدن با جور دیگر نگریستن هر دو یک معنا را میرساند.