هادی احمدی (سروش):

برخی اساتید سرکار مرتب حضور داشتند و پشت سر رئیس دانشگاه، حرف می‌زدند و رفتارهای آدم را محکوم می‌کردند. برخی او را جایزالخطا نامیدند چون خودشان کم خطا نمی‌کردند! برخی از سر کلاس غیب می‌شدند و بجای خود استادیار می‌فرستادند.

او بسیار رنج می‌کشید از این‌که آدم‌هایی که همه از نسل خود او بودند اکنون در برابرش قد علم می‌کردند. هر یک به نحوی بودند و اندیشه‌های خود را داشتند عده‌ای خود را روشنفکر و عده‌ای خود را روحانی و برخی را توده قلمداد می‌کردند. یکی به‌واسطه‌ی شعر و ادبیات، دیگری ریاضیات و آن‌یکی نجوم و علوم و برخی فنون و بسیاری نیز در جادو و افراد متعصبی بامغزهای چون گردو، همه و همه سراسر زمین را در برگرفته بودند. با این‌که همه‌ی آن‌ها از نسل خود او بودند اما هیچ‌کس حرف هیچ‌کس را نمی‌خواند، حتی حرف آدم! هیچ‌کس مثل آدم! به‌درستی باهم صادقانه و بی‌پرده حرف نمی‌زد. هرکسی تفکری داشت و ساز خود را می‌زد. پیامبران از هم حمایت می‌کردند اما دانشجویانشان همدیگر را می‌کوبیدند!

حضور پیامبران، بهانه‌ای برای لشکرکشی فرزندان شیطان هم شد. درهرحال وقتی پای قدرت و منافع در میان باشد هر چیزی ممکن است. آدم نمی‌دانست پیامبران از نسل اویند یا شیاطین؟ در کل هرچه بود همه‌شان آدم بودند!‌ ولو این‌که مثل آدم رفتار نمی‌کردند.

تقریباً حضور شیطان و پیامبران را پذیرفته بود. فقط به‌درستی نمی‌دانست برای چه آمده‌اند. تنها چیزی که اندکی ذهنش را آرام می‌کرد این بود که همه‌ی این‌ها نشان از کنجکاوی آدم دارد! می‌دانست یکی به راه خطا کشیده می‌شود و دیگری به راه راست. اما تشخیص راست بودن و خطا بودن راه، چیزی نبود که به‌آسانی بتوان فهمید. آن‌چنان‌که خود هنوز مردد بود که کنجکاوی‌اش کار دستش داده یا نه!؟ این امپراتوری عظیم و این بهشت خودساخته، نتیجه‌ی کنجکاوی است یا چیزی دیگر!؟ هم‌نشینی در جوار خدا در بهشت لذت‌بخش بود یا برای خودش کسی باشد!؟ گاهی دلش می‌گرفت و گاهی در دل، خودش را تحسین می‌کرد به همین خاطر، هرکسی که می‌خواست مردم را به بهشت ببرد یا جهنم چندان جلوی‌اش را نگرفت. اختیار را به آن‌ها سپرد تا هر طور دوست دارند کنجکاوی کنند و این بزرگ‌ترین اشتباه آدم بود!

××× ادامه در ۱۴


ادامه‌ مطلب در صفحه‌ بعدی...
3.5 2 رای
امتیازت به این مطلب؟
عضویت در سایت
اطلاع رسانی
guest

1 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
trackback

[…] عوضی یک داستان نسبتاً‌ بلندی است که در تضاد با آدم حسابی نوشتم.برعکس آن یکی که سانسور شد و مجبور شدم یکجا در […]

error: لینک های همرسانی مطلب در سمت چپ صفحه هست دوست داشتی به اشتراک بگذار!
1
0
نظرت مهمه حتماً بنویس!x