ببیش از ۴۰ سال پیش مردم ایران در رفراندومی به جمهوری اسلامی "آری" گفتند و ۲۰ سال قبل افغانستان هم جمهوری اسلامی شد و امسال افغانستانیها بدون هیچ مقاومتی عملاً در رفراندومی تهاجمی (انتخاب اجباری!) به جمهوری اسلامی "نه" گفتند!
شاید در زیر انبوه مشکلات ایران، گفتن از افغانستان دردی را دوا نکند اما فراموش نباید کنیم که اتفاقات و وقایع اخیر این کشور و روند سیاسی آن بهشدت شبیه ایران بوده و هست و بیشتر یادآور حال و روزگار خودمان است و بیتأثیر از آن نیستیم! بنابراین نپرداختن به آن چیزی را عوض نمیکند. با معرفی دولت انحصاری طالبان اتفاق جالبی هم افتاد و آن نه به جمهوری اسلامی بود. یعنی سقوط "حکومت جمهوری اسلامی" در افغانستان که حکومت امارت اسلامی جایش را گرفت!
نه به جمهوری اسلامی" هم هشتگ اخیری بود در ایران.
جدای از اینکه برخی موافقند و برخی مخالف آن، ممکن است اکثراً بگوییم:" آری به نه!" اما جایگزین این حکومت کیست و چیست و چگونه خواهد بود!؟ این مهمتر از "نه" گفتن است.
زیرا تا وقتی آگاهی کافی نباشد و فهم سیاسی دقیق و دمکراتیکی در بین آحاد یک جامعه رواج پیدا نکند، هر استقبالی، هر آری گفتن و نه گفتنی، هر مقاومت نکردنی، یک حکومت بدتر را بر سر کار خواهد نشاند. زیرا مردم همیشه بیدفاعند و بی سلاح. این حاکمان و قدرت طلبانند که مجهز به کشتارند. بنابراین وزنه به سمت نیروی زور کشیده خواهد شد!
ما با "نه" گفتن فقط داریم فرار میکنیم از وضعیت موجود. فرار بیگدار، فقط نفسگیر است و خستهکننده. بیفایده است و انرژیبَر. اگر هم فرار میکنیم از چیزی، باید بدانیم به کدام سو باید برویم!؟
درد این کشورهای اسلامی شبیه به هم یک چیز است، فهم کم سیاسی و ناآگاهی جمعی!
وقتی نتوانی انتخاب کنی، مجبور به انتخاب میشوی!