لابد ذهنتان سراغ این میرود که صدقهای دادهاید یا نه؟ دست کسی را گرفتهاید یا نه؟ پولی، غذایی، چیزی به فقیری یا در راه ماندهای بخشیدهاید یا نه؟
بسیاری اوقات ممکن است کمکی کرده باشید، با دلایلی نظیر: از سر دلسوزی و ترحم، از سر داشتن دارایی زیاد ، دور کردن بلایای آسمانی از سر خود، ترس از افتادن و بینوا شدن، رودربایستی، در عمل انجام شده قرار گرفتن و بسیاری دیگر… در این حال دیگران یا خودتان، شما را نیکوکار خواهند نامید.
گاهی نیز بنا به دلایل دیگری نظیر: طرف باید روی پای خودش بایستد، من وظیفهی کمک به دیگران را ندارم، کمک من، او را تنبل میکند، او عادت میکند، او دست از تلاش بر میدارد و دهها توجیه دیگر… شما را از کمک به سایرین باز میدارد. در این حال دیگران یا خودتان، شما را نیکوکار نمیدانند و بدتر آنکه القاب خسیس، گداصفت، کِنس هم به شما خواهد چسبید.
روی سخنم کمک کردن یا نکردن به دیگران نیست. این مقدمهای بود برای اینکه بدانید نیکوکاری به معنای کمک کردنهایی از این دست نیست. هر کار خوبی که میکنید نیکوکارید! چه دست بخشش داشته باشید چه نه!
اگر سرکار، خوب کار نمیکنی، اما کار خوب میکنی،
اگر تمام زمان مفید خود را به یادگیری و یاد دادن معطوف کردی،
اگر منصفی،
اگر زیرآب کسی را نمیزنی،
اگر برای خودشیرینی، کسی را تخریب نمیکنی،
اگر درد دیدی و آرام ننشستی،
اگر با ظالمی همسو نشدی،
اگر بنا به زیادهخواهی خود، از دیگران نردبان نساختی،
اگر تمام هّم و غمت کَندن از کسی نیست،
اگر جدای از هر مسلک و دین و سیاست، درک درستی از انسانیت داری،
شک نکن نیکوکاری!
با خوب بودنت، ریشهی هر بدی و فقری کَنده میشود.
زیرا وقتی انسان خوبی برای خودت باشی. انگار به تمام دنیا کمک کردهای.