زیر سایهی او بزرگ شده بود به همینخاطر هیچوقت آفتاب را ندید!
#کاریکلماتور #واژه_گردان
پانوشت:
پناه، چتر حمایت است و پناهگاه، گاه محفل خیال است و گاه آغوش وصال و گاه خیمهی شب. چتری که تو را گاه در لوای خود میگیرد تا از باران خیس نشوی و گاه در سایهساری دنج دور از تابش زرین آفتاب نگه میدارد. چه چیزی از این بهتر!؟ اما افسوس سایهی محبت و پناه دیگری، هرچند که کنجی دلآرام است و امن. اما تو را از مواجههی با ریزش پرتوهای خورشید، تو را از دیدار زشتی و زیبایی جهان، صورتت را از طراوات خیسی باران و تو را از چالشهای گوشه و کنار آن دور میکند. در بند بودن و اسیری همیشه سخت است و جانکاه حتی اگر ما اسیر خوبیهای کسی باشیم. زیر بال و پرَ دیگری، تو را از عطر هوای تازه، از رویارویی با رویاها و از تلاش برای آینده جدا خواهد کرد. تو میمانی و وابستگی به آن و ترس مداوم از جهان. روی پای خود ایستادن تو را مترسک نمیکند تا در مشتی از خاک فرو روی آنچنان که کاری از دستت برنیاید. تو میتوانی نترس باشی. همانی باشی که خودت میخواهی بهتر از آنی که در پناه آنی!
بسیار عالی و تاثیر گذار
فقط باید در سایه خدا بود و بس
ممنونم از نظرتون- درود بر شما بله دقیقا