تو که آبادی و ویرانه فقط لایق توست
که همین آتش جانانه فقط لایق توست
سخن عشق من از پاکـی و دلدادگی است
حیله و خدعهی بیگانه فقط لایق توست
پیله کردم به تو در کعبهی جانم همه شب
غلطـــی کردم و پروانــه فقط لایق توست
همه شب جام لبم حسـرت لبهای تو داشت
لب جام می و میــخانه فقط لایق توست
گفتی بر من مـگو از اینهــمه فرزانه شدن
که تــو دیوانــه و دیوانـــه فقط لایق توست
حرف حق را که شنـیدی و تو خنـدیدی به من
یـادم آمــد همـــه افســانه فقط لایق توست
آری ایدوست چه بیهوده زدم خشت وصال
غم ویرانی این خانه فقط لایق توست
دست از این یاور دلمُرده فرو دار سروش
نه همین خار، که گلخانه فقط لایق توست!
ادامه مطلب در صفحه بعدی...