سالها پیش در شرکتی که قبلا کار میکردم اگر خواسته یا اعتراضی در ارتباط با هر تصمیم درست یا غلطی که گرفته میشد، داشتیم مدیر میگفت:"تصمیم سازمانه!"
وقتی افزایش حقوق میخواستیم و یا هنگامی که دلیل کاهش پاداش و یا علت عدم ارتقای شغلی و ... را مطرح میکردیم هم همینطور باز میگفت: :"تصمیم سازمانه!"
عبارت :"تصمیم سازمانه!" یک اصطلاح آسمانی شده بود چیزی شبیه وحی مُنَزل که کسی حق نداشت روی آن نظری داشته باشد. یک هیولایی ناشناخته برای همگان شده بود این سازمانی که مدیر ازش دم میزد... او مدام تاکید و تایید میکرد که:"تصمیم سازمانه!" البته سازمان ما بیش از یکصد سرپرست و دهها مدیر و مدیر ارشد داشت وقتی میگفتند:"تصمیم سازمانه!" دقیقا نمیدانستید چطور اینهمه بهسرعت برای یک تصمیم علیه شما! به اجماع رسیدند. آیا منظور آنها مالک کسب و کار است که هرگز نمیدیدیماش!؟
همه میدانستیم که دقیقا او اشاره میکرد به معاونت فناوری آن شرکت! اما هرگز اسماش را به زبان نمیآورد اگرچه خود این معاونت هم بیتاثیر از سفارشات و گفتههای همین مدیر ما هم نبود!.
به عبارتی آن دو نفر برای پیشبرد حاکمیت بر فناوری اطلاعات از تصمیم گیریهای "سازمان" بهجای خودشان استفاده میکردند با این کار هم مدیر شانهاش را از زیر بار مسئولیت، خالی میکرد و هم شانهی رئیس بالاتر را... و ما هم ویلان و سرگردان نمیدانستیم مستقیما داد به کجا ببریم و از چه کسی و از چه راهی اعتراض یا خواستهی خود را بیان کنیم...
اساسی چندین سال به همین روش ادامه دادند و مدیریت کردند...
آن سازمان متلاشی نشد! اکثر ما و کارکنان دیگر، تک تک استعفا دادیم و برخی هم مهاجرت کردند و برخی هم هنوز خود را با "سازمان!" وفق دادند...
اما دیگر خبری از آن مدیران با روشهای مدیریتی قرون وسطایی نبود، آنها هم رفته بودند..
بعید میدانم این تفکر از آن سازمان هم رفته باشد....! چون منافع شخصی همیشه خیلی زودتر از منافع جمعی نهادینه میشود.
صدای این زنگ به گوشاتان آشنا نیست!؟