گفت:"از آقای سعادت خبر داری!؟ میگن، اینقدر پولدار شده که حالا میخواد رازهای پولدار شدنش رو تووی یه کتاب بنویسه!"
گفتم:"عجب، دقیقا برعکس ما که از فرط بیپولی همش کتاب می نوشتیم تا از نوشتن، پول در بیاریم!"
گفت:"آره واقعا، فقط نمیدونم بگم برعکس ما یا شبیه ما! چون هنوز پول اون چندتا کتابی که بهش دادیم رو نداده...!"