گفت:"بهبه دوست بزرگوار، دبیر انجمن ادبی نویسندگان!"
گفتم:"درود بر شما مستفیضمون کردید تشریف آوردید به دورهمی ادبی ما"
گفت:"خواهشم میکنم، من شیفتهی این دورهمیها هستم اما نمیدونم چرا فرصت نمیشه زیاد بیام... امروزم اتفاقی گذرم خورد!"
گفتم:"روزگاره دیگه، همه درگیرن."
گفت:"استاد، برام سواله این کتابی که الان دستمه روش نوشته "مجموعه داستانکوتاه بلند!" من نمیدونم یا واقعاً همچین چیزی هست؟ یعنی مگه میشه یه داستانکوتاه باشه اما بلند! اگه بلنده باید رمان باشه اگه کوتاهه خب همون میشه داستان کوتاه، مجموعه داستانکوتاه بلند چه صیغهایه؟ نخندی بهام هاااا"
گفتم:"لبخند روی صورتم هست اما بهات نمیخندم، عزیزم، تو هر روز با این چیزا سروکار داری شاید دقت نکردی، عبارت "داستانکوتاه بلند"، مثل رشد منفی اقتصاد، افزایش کم جمعیت، کاهش افزایش قیمت دلار، کسری درآمدهای روز افزون نفتی، کوتاهی زیاد در ارایه خدمات، دولت بزرگ کوچک، آرزوهای بلند یک شبه، ناهمواری جادههای هموار، مردسالاری زن، کوتاهی مسیر بلند، قُطر کم پروندههای سنگین قضایی، جنگ صلح، اجازه دخالت نظامی، کاهش بُرد موشکهای دوربُرد، سرطانزا بودن داروهای ضدسرطان، تقلیل مبارزه با افراطیگری، افزایش سرعت کم پیشرفت فردی، وصفناپذیری توصیف رفتار زشت، سازگاری همسر ناسازگار، صداقت دروغگو، قوانین مجرمین، نابودی حفظ محیط زیست، کاهش تقاضای زیاد خرید آپارتمان ۱۲۰ متری، اشک شوق و فریاد سکوت آن زن، روسری در دست او و خیلی چیزای دیگه هم هست..."