زمستان بود و هوا سرد و برفی. این وضعیت برای جوانی که دوست داشت امروز را بیرون از خانه بگذراند، چندان خوشایند نبود. او تصمیم گرفت وقت خود را تا بهتر شدن هوا از دست ندهد، پس در خانه ماند و مشغول نقاشی شد.
بوم را پیش روی خود گذاشت و خواست تصویر یک روز سرد زمستانی را در اتاق گرمش نقاشی کند.
روزها گذشت و هوا گرم و مطبوع شد. اما نقاشیِ جوان تمام نشد و او هم نمیخواست کارش را ناتمام رها کند و بیرون برود.
هوا آفتابی و صاف بود؛ اما او در گرمای لذت هدفش همچنان سردی یک روز زمستانی را نقاشی میکرد.