بازی تاجوتخت همان بازی مرگ و زندگی است این نقد و تحلیل نیست برداشت من است از دیدن فیلمی جذاب. چندان اهل دیدن فیلم نیستم اما کم هم ندیدم زمانی که کتاب ۲ جلدی قطور پدرخوانده را خواندم متحیر بودم از قدرت و توان یک خانواده سیسیلی و مافیایی! بعدها که فیلم پدرخوانده را دیدم از بلندی سقوط کردم چراکه با تمام محبوبیت و شهرت فیلم به نظرم نتوانسته بود کلاً ماجرای کتاب پدرخوانده را بهخوبی پوشش دهد دلایلی زیادی میتوانست داشته باشد که در این مقاله جای بحث آن نیست اما سریال اخیری که موفق به دیدنش شدم بازی تاجوتخت است داستانی فوقالعاده قوی که بخش بخش آن پر از شگفتی هنر رماننویسی و سینماست. برعکس مورد قبل ابتدا فیلم این رمان را دیدم و بعدها کتابش را؛ اما روایت طویل و سریالی فیلم نشان از پرداخت کامل با تمام جزییات رمان است. به نقل از ویکیپدیا: داستان سریال در قارههای خیالی وستروس و اسوس، در نزدیکی پایان یک تابستان ۱۰ ساله اتفاق میافتد و چندین خط داستانی را دنبال میکند. اولین داستان به جنگ بین خانوادههای اشرافی برای به دست آوردن تخت آهنین و پادشاهی هفتاقلیم مربوط میشود. دومین خط داستانی، نزدیک بودن زمستانی طولانی و یورش موجوداتی افسانهای از شمال را شرح میدهد و سومین خط داستانی مجموعه، تلاش فرزندان شاه مخلوع، برای بازپسگیری تاجوتخت است. این مجموعه از طریق شخصیتهایی که اخلاقیات مبهمی دارند، حول مسائلی چون طبقات اجتماعی، مذهب، وفاداری، فساد، جنگ داخلی و مجازات میگردد این فیلم برگرفته از کتاب ترانه یخ و آتش به انگلیسی: A Song of Ice and Fire رمانی به سبک خیالپردازی حماسی اثر نویسنده آمریکایی جرج آر. آر. مارتیناست. مارتین نگارش این داستان را از سال ۱۹۹۱ آغاز نمود و اولین فصل آن در سال ۱۹۹۶ منتشر شد. در ابتدا این مجموعه بهعنوان یک سهگانه طرحریزیشده بود، اما در حال حاضر پنج جلد از آن منتشرشده است و دو جلد بعدی نیز در دست نگارش و ویراستاری است. علاوه بر این سه رمان کوتاه در رابطه با پیش از وقایع شروع این داستان منتشرشده است. این مجموعه به بیش از زبان ترجمهشده و چهار جلد از آن در فهرست پرفروشترینهای نیویورک تایمز قرارگرفته است. قسمت عمدهای از این داستان در سرزمینی خیالی به نام «وستروس» رخ میدهد و همچنین سرزمینی وسیع در شرق بنام «اسوس». داستان همیشه از زبان اشخاص ثالث نقل میشود و هر بخش از کتاب از زبان یک فرد و از زاویه دید وی نقلقول میشود. تا پایان کتاب و در حال حاضر این داستان از دیدگاه سیویک شخصیت داستان نقل میشود که در نقاط مختلف جغرافیایی قرار دارند. مجموعه ترانه یخ و آتش بیشک یکی از برجستهترین مجموعه رمانهای جرج آر. آر. مارتین، نویسنده مشهور آمریکایی است. مجله تایم، در سال ۲۰۱۱، او را در فهرست صد مرد تأثیرگذار جهان قرار داده است. تاکنون بیش از پانزده میلیون نسخه از این مجموعه در سراسر دنیا به بیست زبان مختلف ترجمه و به فروش رسیده است.« حوصله و صبر شما را بر سر بازگویش داستان فیلم از لحظه آغاز تا انتها سر نمیبرم چراکه باید فیلم را شخصاً ببینید و تحلیل گران فارسیزبان و ... زیادی هستند که فیلم را تحلیل میکنند اما پیش درآمدی خواهم داشت ازآنچه به فیلم در حال بازگویی آن است و آن تلاش قدرتها برای دست یازدیدن به تاجوتخت است امری که در سراسر جهان و در هر قرنی تکرار میشود. گویی داستان قدرت برای انسان ها تمامی ندارد. آدمها حاضرند تا در راه رسیدن به تاجوتخت از هیچ تلاشی فروگذار نشوند نفرت، کینه توزی، خشونت، قتل، تجاوز و جادو و نیرنگ همگی برای به دست آوردن و یا حفظ جایگاه است که در سراسر داستان بچشم میخورد و همه اینها ناشی از این است که علیرغم کشت و کشتارهای بسیار باز سران قدرت، مرگ را دور از تصور میبینند و اگر هم نزدیک حس اش کنند همیشه برای فراموش کردنش راهی دارند؛ اما از نگاه من این داستان ویژگی منحصری را به دوش میکشد و آن ارتباط زندگی برای فرار و مبارزه با مرگ است بیش از هر چیزی دیگر این فیلم راوی خشونت، شهوت، قدرت و تجملات نیست اینها صرفاً ابزارهایی است که ما آدمها در جدال زندهبودن میخواهیم همواره داشته باشیم. و جدا از این قدرت نمایی های سلطنتی بر سر تاج و تخت ما در زندگی روزمره همواره با ادعاهایی نظیر به آن سر و کله می زنیم. عبارت: زمستان در راه است! به وفور در دیالوگهای فیلم تکرار میشود اگرچه طبق روال داستان اشاره به سرما و وحشت میکند اما به نظر اشاره غیرمستقیم به مرگ و نیستی دارد و روزگار سرد و ناامیدی و دردی که همیشه تمام انسانها آن را به دوش میکشند. نویسنده داستان بهخوبی بجای انتخاب نام بازی مرگ و زندگی از عنوان بازی تاجوتخت استفاده میکند تا شوق خواننده و بیننده را بر سر ابزارهایی که زندگی را به سمت نیستی هدایت میکند سوق دهد. در فیلم به وضوح خواهید دید که استفاده از المانهایی نظیر سکس، زن، جادو، اژدها، تخت، تاج، جنگ و... همگی جذابیت یک داستان را برای دنبال کردن خواننده و بیننده در خود دارد. نویسنده و کارگردان این داستان/فیلم بهخوبی توانستهاند همواره میلیونها نفر را برای پیگیری داستان به خود جذب کنند و رمز موفقیت آن در فضاسازی قدرتمند، روایت داستان عامهپسند و پر از تخیلات و تجملات است که بیتردید جلوههای بصری و سینمایی فوقالعاده حرفهای توانسته مفهوم را به سادگی و به نحو احسن به تصویر بکشد و میدانید که ما خواسته یا ناخواسته عاشق داستان شنیدن هستیم اما خیلیها بچشم سرگرمی این سریال را دنبال میکنند که واقعا هم سرگرم کننده نیز هست و آنچه در لابلای خطهای نوشتهشده و سکانسهای این فیلم ذهن مرا بیشتر مشغول کرد مغز داستان بود برای گفتن حقیقتی تلخ در پشت رنگها و نقشها و جادوهای روزگار؛ و آن چیزی جز مرگ نیست. بیشک مرگ دفتر آخر زندگی همه ماست اما در هر مسند و قدرتی که باشید باید مرگ را از نزدیک ببیند ( اشاره به فصل سوم فیلم) و برای شکست آن همچنان فقط باید زندگی کرد! چراکه مرگ، شکست ناپذیرست و این زندگی کوتاه ماست که در هر لحظه ای با تلاطم دریای دشمنی ها نابود می شود و فرو میریزد. شما فقط بر افسانه های ساخته شده از مرگ پیروز خواهید شد. در فصل دوم این فیلم مذهب و دین، تأثیر بسزایی در سرنوشت مدعیان قدرت دارد و بهخوبی به قدرت دین در میان عامه مردم اشارهشده است اگرچه برای بقای سلطنت، افراد بانفوذ زیادی هستند که همواره از تأثیر دین بهظاهر خرسند اما در باطن بیزارند اما اگر این قدرت دینی در جهت برآورده کردن خواسته های آنها نباشد به راحتی به دنبال نفی، انکار و یا نابودی آن هستند این فیلم بهروشنی مشخص میکند که برده و ارباب، رعیت ، کشاورز و شاه همگی در برابر خدا و وجدان هیچ هستند اما این هیچ بودن باید به رؤیت همه برسد ( صدالبته این موضوع غلط است چراکه آدمی را به عرفانهای تحجری سوق میدهد) و آنها در قبال دین چارهای جز اعتراف به گناه و دادن کفاره نیستند اما هیچکس از بازگویی گناه دلخوشی ندارد بهویژه اگر بخواهد درملأعام محکومبه دادن کفاره باشد. دین علیرغم نداشتن قدرت نظامی از قدرت فکری و درونی فوقالعاده بالایی برخوردار است و در این داستان میبینیم که ظرف مدت بسیار کوتاهی دینداران به چه توانی میرسند آنگونه که شاه، ملکه سرسی(بانی قدرتمند شدن آنها) و ... را مجبور به اعتراف و دادن کفاره میکنند. فیلم با اشاره مستقیم به نفوذ دین و مذهب به باور همه میفهماند که مبنای پاک بودن، دینداری است اما خود دین هم آلت دستی برای خشونت و تحقیر است و آنچه در این خشونت دینی بچشم میآید در قرن حاضر هم قادر به تجربه اش هستیم امروزه داعش نمونه بسیار مناسبی برای استفاده از نام دین جهت القای خشونت و تعصب بیجاست و همواره جدا از اعتقاد پیروان آن این قدرت دینی چیزی نیست که بتواند همواره باقی بماند و آنهایی که آنها حمایت و بناکردهاند در اولین فرصت درصدد نابودیاش قدم برمیدارند (اشاره به ملکه که استاد اعظم اختیارات نفوذ بیشتر را داد و درنهایت باز حکومت دینی او توسط همین ملکه از هم پاشید) این مهم در موضوع امروزی ما هم کاملاً عینت دارند تشکیل یک دولت دینی بنام داعش و سپس نابودی آن توسط مسببان و حامیانش! بنابراین دین زمانی میتواند بر سر قدرت درونی بماند که پا در کفش سلطنت نکند زیر اگر بخواهد حاکمان نشسته بر قدرت را بهمانند سایر مردم بازخواست کند سرنوشتی جز نابودی نخواهد داشت. دین باید یک حد اختیار باشد نه حد اجبار. تخیل نگارنده داستان مرزها را درهمشکسته و از هر چیزی روایتی بینظیر به تصویر کشیده آنگونه که هرچقدر قدرتها و نیرنگها و ارتشهای زیادی در جهان باشد اما اینها هیچکدام دشمن اصلی زندگی ما آدمها نیست این دشمنیها صرفاً گذرا و برای تصاحب جایگاه است و با توجه به شرایط شخصی و شرایط جامعه میتواند به دوستی منجر شود . همچنان که به تکرار در این سریال جملهای گفته میشود: که ما با دشمنان خود صلح میکنیم نه با دوستان! این خود نیز مفهومی را به شما القا می کند که اساس پیروزی بر دشمن، صلح است صلح و سازش یک دستاورد حرفه ای است چراکه دشمن قدرتمند، چیزی جز جان و مال و زمان ما را هدر نمی دهد بنابراین باید بپذیریم که تنها راه کنار آمدن با دشمن قبول کردن آنها و سازش با آنهاست.. صدالبته تکیه و تکرار جمله ما با دشمنان خود صلح میکنیم نه با دوستان! در حقیقت به معنای رهایی از نفرتها و کینهتوزیهای متعصبانه است که فیلم به زیبایی آنرا در جایجای فصلها مطرح میکند. داستان میخواهد بگوید که هرچقدر تاجوتخت ارزشمند باشد و هرچقدر توان برای به دست آوردن آن صرف کنید بیفایده نیست حتی اگر ازایندست به آن دست رود اما راه رسیدن به آن باید بر پایه شرف و منطق و اخلاق انسانی باشد و زمانی شما فرد موفقی میشوید که هیچکس باشید (اشاره به آریا دختر استارک) یعنی بهدور از تمامی عزت و منزلت و خاندان و... در آن صورت بهسادگی در این دنیای خشن میتوانید گلیم خود را از آب بکشید؛ که این اشاره زیبایی به خودسازی آدمها دارد . در انتها این هیچکس بود که پادشاه شب (مرگ) را شکست داد بعبارتی از بیان این فیلم مرگ شکست ناپذیر است و هرکسی قادر به نابودی آن نیست بجز هیچکس! درنهایت سرانجام داستان به اینجا ختم میشود که تمامی مردم دنیا باید دشمنیها را کنار بگذارند و علیرغم تفاوت در اندیشه، مذهب، راه روش و زبان باهم صلح کنند تا بتوانند بر دشمن اصلی که همان مرگ است پیروز شوند. دشمن اصلی مرگ است مرگی که در سرزمین یخ همواره عزیزانمان را به کام نیستی میبرد و در روز زمستان باز ما را به وحشت میاندازد؛ انسان از ابزارهای زیادی برای قدرتمندتر شدن بهره مند است اما باید از هر ابزاری که به ما قدرت میدهد بتوانیم در جهت درست استفاده کنیم (اشاره به استفاده از اژدهاها برای شکست موجودات افسانهای) خوب که ببیند خواهید فهمید که از افسانه اژدها توسط انسانهای حقیقی برای شکست موجودات افسانهای چه زیبا استفادهشده! به عبارتی اگر ما در ذهن خود از چیزی دهشتناک برای خود افسانهای (سخن دروغ) ساختهایم بیتردید با خلق یک افسانه دیگر میتوانیم بر آن فائق آییم این یعنی قدرت انرژیهای مثبت در برابر نیروهای منفی درون ذهن ما! این وسط، حقیقت تلخ آدمها هستند که با حقایقی چون مرگ و زندگی دائماً دستوپنجه نرم میکنند... بیش از هرچیزی فیلم بازی تاج و تخت خودسازی آدمها را نه بر پایه دین، بلکه بر محور اخلاق و شرافت به نمایش می گذارد و سعی دارد تا با حفظ نیازهای انسان برای تسلط به تمام خواسته ها از راه درست و صلح طلبانه بتواند زندگی کند و از زندگی لذت ببرد. آیا مرگ علاجی دارد؟! آیا میتوان بر آن پیروز شد؟!... افسانه را با افسانه، تخیل را با تخیل مواجه میکنیم و شکست میدهیم اما حقیقت را چطور؟!... شگفتیهای فیلم قدرت فوقالعاده و حرفهای جلوههای ویژه و رایانهای فیلم تأثیر و القای حقیقی بودن ماجرا را بینظیر به نمایش گذاشته این فیلم در ۵ کشور فیلمبرداری شده و تصاویر منحصری را خلق کرده که لذتبخش است؛ اما در لابهای این فیلم درک خواهید کرد که بخش اعظمی از روایت داستان تشابه بسیاری به شاهنامه فردوسی دارد. قدرتهای ایران و توران/تا و تخت و سلطنت/نیرنگ و لشکرکشی/ رستم و سهراب و اسفندیار و سیمرغ و دیو و زال... کمی ریزتر نگاه کنید میبینید که ما حماسهسرایی زیباتری داریم که کاش فیلمسازان توانا و سرمایهگذارانی هم بودند تا این اثر جهانی نیز بر پرده سینما جاری شود... بدرود| هادی احمدی ۳۱ شهریور ۹۶